دِلم می خواهد
به یاد تو...ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار... |
بی تاب
قلبم براي ديدنت بي تاب
حالم براي بودنت خوب است
مرداد من با تو اَمرداد و
پاييز من با تو طلا كوب است!
مرداد به معني نيستي
اَمرداد به معني جاودانگي
پرنده خیال
پرنده های خیالم
سر به بالش وصل تو می سایند...
این زن
به معراج نمی رسد
مگر از سینه ی تو...
آغوش که می گشایی
پریان قصه
غبطه می خورند
به بوسه هایی که
به ابریشم تنم می نشانی.
ادامه مطلب تقدیر
آدم وقتی پیر میشود
تازه می فهمد که،
باید بیشتر ببیند،
بیشتر نفس بکشد،
بیشتر راه برود،
بیشتر زندگی کند،
بیشتر عشق بورزد
و شاید این تقدیر آدمی است
که دیر بفهمد. آن هم خیلی دیر...
کمی زود تر همدیگر را دوست بداريم
ادامه مطلب قشنگترین
تو قشنگترین اتفاق قلبم بودی که نه به زبان
بلکه در قلبم یواشکی دوستت دارم
خواستنی ترین اتفاق زندگیم
تقدیم قلب مهربانت.. به مردادی ترین گرما قسم
به مردادی ترین گرما قسم، بدجور دلتنگم
شبیه گچ شده از دوریات، آقای من، رنگم
همان بهتر که از هذیان نوشتن دست بردارم
به مرگ شاعر چشمت قسم، بدجور دلتنگم
ادامه مطلب بزودی...
بزودی. بزودی. بزودی. بزودی. این بزودی یعنی کی خواهد بود؟ چه کلمه ی هراس انگیزی است این بزودی. بزودی ممکن است یک ثانیه ی دیگر باشد. بزودی می تواند یک سال طول بکشد. بزودی کلمه ای است هراس انگیز. این بزودی آینده را در هم می فشارد، آن را کوچک می کند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود، هیچ چیز مطمئنی، هر چه هست دو دلی و تزلزل مطلق خواهد بود. بزودی هیچ نیست و به زودی چه بسا چیزهائی است. بزودی همه چیز است. بزودی مرگ است .. محکوم
برای کشتن یک زن نیازی نیست فریاد بزنی ، ترکش کنی ، رویاهایش را بدزدی یا به او خیانت کنی !! برای کشتن یک زن کافی ست وقتی برای تو پیرهن گل گلی اش را می پوشد فراموش کنی بگویی : چه زیبا شده ای بانو ! آنگاه تکه ای از زیبایی زن می افتد و کمی از قلبش می ریزد و اگر فقط چندبار دیگر به همین راحتی از نگاه تو بیفتد تمامِ او می شکند .. و یک روز صبح زنی را می بینی که روحش به مقصد جهنمِ تنهایی خانهء تو را ترک کرده اما خودش ،
مشغول چیدن میز صبحانه توست
و تو محکومی با جسد متحرک یک زن صبحانه بخوری ..
بعد از تو
یک دوجین کار سرم ریخته ! اول باید خورشید را به آسمان سوزن کنم، بعد منت ماه را بکشم تا به شب برگردد ، اونوقت بادها را هل بدهم تا دوباره وزیدن بگیرند و آنقدر با گل ها حرف بزنم تا به یاد آورند روزی زیبا بوده اند ! بعد از تو این دنیا یک دنیا کار دارد تا دوباره دنیا شود .. تسلیت...
گاهی معشوق،
بر خلاف قوانین فیزیک عمل میکند.
هر چه به او نزدیکتر میشوی، دورتر به نظر میرسد!
هر چه فاصلهاش بیشتر میشود، بزرگتر به نظر میرسد،
چشم میبندی، میبینیش
چشم باز میکنی، نیـست!
هرگاه،
دیدی چنین است،
صمیمانه به خودت،
تسلیت بگو...!
همه خرابتر از خرابیم!
همه خرابتر از خرابیم!
بی خودی لاف می زنیم
و برای دیگران معلم اخلاقیم،
اما در ذهن خود پر از ترسیم و در خلوت خود بی اخلاق...!
دوست داشتن ها را تا جایی که
خودخواهی هایمان ارضا شود دوست داریم...
عشق را برای کمبودها...
و خدا را برای روزهای مبادا...
و انسانها را برای وقتهایی که کار داریم...!
ما قاتلان روح همدیگریم
وقتی بی اعتنا به احوال هم در گذریم...
بسوزد...
چــــــنان مشتاقم
ای دلبـــــر
به دیــــــدارت که از دوری
برآید از دلـــــم آهــــــی
بســـــــوزد
هفــــــت دریــــا را ...
ادامه مطلب دوست داشتن ...
"ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ "ﻗﻠﺐ" ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ " ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ...
ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ " ﺁﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ !
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ !
ﻏﺬﺍ ﺍﺯﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ،
ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ ...
ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ !
ﺣﺎﻻ ... ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ باﺷﯽ،
ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ،
ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ
ﻭﻟﯽ ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ ،
ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ...
این روزها..
بی قــــــــراری عادت آنـــــروزهایت بود.
اینـــــروزها
برای گرفتن خبری از مــــن
عجــــــب صبور شده ای!!!
قانون عشق...
من و تو! کنار هم؛
حالا...
کدام قانون
کدام فلسفه
کدام منطق
روی ما اثر دارد؟
وقتی جاذبه از زیر کفش هایت به آغوشت منتقل شده!
وقتی خط استوا به دور لبهایت هجرت کرده!
وقتی...
حالا ماییم که قوانین "فیزیک عاشقانه" را وضع میکنیم!
قانون اول دوستت دارم!
قانون دوم دوستم بدار!
قانون سوم:
یک بوسه ی یواشکی!
حالا "ما " کاشف قوانین عشقیم!
ادامه مطلب برای خودت اسپند دود کن
امروز صبح که از خواب بیدار شدی برای خودت اسپند دود کن زنی احتمالا روان پریش تمام دیشب را با دیوار و پنجره ی اتاق اش از دوست داشتنت گفته و قربان صدقه ات رفته است
بهانه
دلـم"
بهــانه ی "تـــو" را دارد!
تــــو می دانــی بهانه چیست؟!
بهــانه...
همان است که شب ها خواب از چشم من می دزدد...
بهــانه ...
همان است که روزها میـان انبـوهی از آدم ها،
چشمانم را پـــی تو می گرداند.
بهــــانه...
همان صبری است که به لبانم سکـــوت می دهد
تا گلایه ای نکنم از "نبـودنت
ادامه مطلب انگشت اشاره ات را بده
انگشت اشاره ات را بده می خواهم روی لب هایم بگذارم
تا فریاد نزنم عشقت را؛ هیس!
انگشت اشاره ات را بده
می خواهم موهای خیسم را تاب بدهم
به انحنای انگشت هایت
تا پیچ و تاب بخورند روی تنم
بریزند روی شانه هایم
تا دلت بند بشود وسط انبوه تاب خورده موهایم
انگشت اشاره ات را بده
می خواهم تمام دست هایم را به پناه انگشت اشاره ات ببرم
می خواهم نترسم.
انگشت اشاره ات را بده
می خواهم آتش درست کنم
انگار که کبریت باشد
بکشم به زبری دردهایم
گرم شوم... بخوابم...
خسته ام!
انگشت اشاره ات را بده.
نگرانی
نگرانی عضو جدانشدنی عشقه !
نمی بینیش بازم نگرانی
میبینیش بازم نگرانی
حالش خوبه بازم نگرانی
تو چشمای روشنش نگاه میکنی
بازم نگرانی
حرفاشو که میگه خوب میفهمی بازم نگرانی
واسه همیشه میری
واسه همیشه میره
ولی بازم نگرانی.... می دونی دلتنگی چیه؟
_میدونی،دلتنگی چیه؟ + نه !
_ دلتنگی یعنی یه جایی دارم، بلند بلند میخندم، یهو بیای تو ذهنم .. یادم بیفته به اون خنده های قشنگ ات! از اونایی که همش تو عکس هاته ! بعد یهو تمام لب هام جمع میشه چشام پر اشک میشه !
+دیگه چی؟
_ دارم درس میخونما ؛ از اون درس سختا! بعد شروع کنم به گل کشیدن وسط صفحه ، ببینم دارم اسم تو مینویسم. که یه چیز از اون بالا میخوره رو اسمت و اسمتو خیس میکنه !
+ عجب !
_ یه وقتایی ام دارم مثل آدم زندگی میکنم! آهنگ شاد گوش میدم ، میرقصم اما یکی از حرفای احساسی ات میاد جلو چشمام! یاد سلیقه و علایق ات میفتم ، یاد بهونه هات ، دیر خوابیدن هات، تنها بودن هات ، لوس بودن هات ، نامرد بودنات ! بعد مییبنم همینجوری ساعت ها زل زدم یه جا ، دارم میلرزم !
+ چه سخته!
_ سخت اونجایی که دارم بی تو با همه ی فراموش کردن هات دارم قدم میزنم ولی اون شهردار و مغازه دار لعنتی اسم تو رو از روز نبودنت ، هی گذاشتن همه جا ! همه جا رو که نگاه میکنم میبینم تویی! حتی همه رو شبیه تو میبینم ! اینا به کنار حتی وقتی میبینم یکی دست عشق شو گرفته و جای رژ لب اش روشه ! وسط خیابون هی میریزم تو خودمو و هی داد میزنم ! هی تو رو میخوام ..
+ دیگه بدتر از اینم هست؟
_ اره،موقع هایی که انلاینی ولی با من حرف نمیزنی! باید برم دنبال بهونه ، تا سر صحبت باهات باز کنم! اخ ، تایپ کردنت یعنی حواست الان به منه ..
تو دلتنگی هاتو یه روزی میون گودی دستای من جا گذاشتی ولی من اونا رو بزرگ کردم! من و تو!
من و تو!
کنار هم؛
حالا...
کدام قانون
کدام فلسفه
کدام منطق
روی ما اثر دارد؟
وقتی جاذبه از زیر کفش هایت به آغوشت منتقل شده!
وقتی خط استوا به دور لبهایت هجرت کرده!
وقتی...
حالا ماییم که قوانین "فیزیک عاشقانه" را وضع میکنیم!
قانون اول دوستت دارم!
قانون دوم دوستم بدار!
قانون سوم:
یک بوسه ی یواشکی!
حالا "ما " کاشف قوانین عشقیم!
نوشتم بی تو غمگینم
نوشتم بی" تـو" غمگینم ،
........ نوشتم بی" تـو" افسرده ،
مرا با این صفت ها هم ،
........ تجسم کردی و رفتی .
نوشتم بعد" تـو" شبها ،
دل من ماندِه و غمها ،
"تـو" با غمهای این شبها ،
....... تفاهم کردی و رفتی .
شنیدی عشق در قلبم ،
عمیق و بی نهایت بود ،
گمانم بر دل کوچک ،
....... ترحم کردی و رفتی .
نوشتم بین صد واژه ،
مرا پیدا کن و برگرد ...
میان شعرها اما ،
.... مرا گم کردی و رفتی . .
ادامه مطلب رسم من این نیست
رسم من اين نيست كه قلم كليشه بر دارم ،
به عادت معهود از زماني بعيد
كه خاطره اش هم ديگر نيست؛
برايت عيد مباركي بنويسم
و به آيين جديد آدمك خنداني هم كنارش بنشانم.
رسم من اين نيست كه عيدم را بي يارم سر كنم،
حتي اگر دور باشد،
بعيد باشد،حتي اگر نباشد....
عيد من وقتي مبارك مي شود كه
در آغوش يارم باشم،
حالا آن روز هر كجاي تقويم كه مي خواهد بنشيند، بنشيند!
خیالت..
خيالت آنقَدر تنهاييم را غرق خود كرده
كه من دنياي انسان هاي تنها را نمي فهمم...!
موسیقی جز تو
باصدای گلشیفته فراهانی
دانلود مستقیم
تو کیستی...
تو كيستي كه پراكنده در هواي مني تنيده اي به وجودم ولي سواي مني
كجاي زمزمه هايم،كجاي حادثه اي؟
كجا بجويمت اي جان،كه ناكجاي مني
گره زدي به نگاهت كلاف چشم مرا
به اين گره زدنت هم گره گشاي مني
درين هجوم سياهي كه ماه پيدا نيست
چه باكم از بيراهه؟كه روشناي مني
كسي شبيه تو درمن،مرا به دريا برد
رسيده ام به يقين:اين كه ناخداي مني
سوال كرده ام عمري:چرا...چرا...واينك
تويي كه پاسخ صدها چرا چراي مني
ولي سوال بدون جواب مانده ي من:
تو اي غريبه كه هستي كه آشناي مني
|
|