به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

دلم برایت یکذره است..

دلم برايت يکذره است

کي ميشود که

ساعت وقارش را

با بيقراري من عوض کند ؟

 

عقربه هاي تنبل

آيا پيش از من

به کسي که معشوق را در کنار دارد

قول همراهي داده ايد ؟

 

در آسمان آخر شب

حتي ستاره اي هم نگران من نيست

به اتاق برميگردم و

شب را دور سرم مي چرخانم و

به ديوار مي کوبم .

[ دو شنبه 29 تير 1394برچسب:, ] [ 23:32 ] [ هستی ] [ ]
,,دلم گرفته برایت,,

به سينه مي زندم سر، دلي كه كرده هوايت

دلي كه كرده هواي كرشمه‌هاي صدايت

 

نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز

كه آورد دلم اي دوست! تاب وسوسه‌هايت

 

ترا ز جرگه‌ي انبوه خاطرات قديمي

برون كشيده‌ام و دل نهاده‌ام به صفايت

 

تو سخت و دير به دست آمدي مرا و عجب نيست

نمي‌كنم اگر اي دوست، سهل و زود ، رهايت

 

گره به كار من افتاده است از غم غربت

كجاست چابكي دست‌هاي عقده‌گشايت؟

 

به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك

به خاكساري دل بين كه سر نهاده به پايت

 

"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ي عشق است

سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برایت..

[ دو شنبه 30 تير 1394برچسب:, ] [ 12:20 ] [ هستی ] [ ]
آغوش تو..

ﺗﺎ ﺁﻏﻮﺵ " ﺗـﻮ"

ﯾﮏ "ﺭﻭﯾـــــــــﺎ"

ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺖ ...

ﺍﻣﺸﺐ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ

ﺑﺎ آﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﺏ آرام جانم ...

[ شنبه 27 تير 1394برچسب:, ] [ 10:31 ] [ هستی ] [ ]
در نبودت!

در نبودت

ﻧﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﻨﺠﺮﻩ

ﺍﺷﺘﯿﺎﻗﯽ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺩﺍﺭﺩ

ﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺷﺐ

ﻣﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ...

من ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﺍﻡ

ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ یاد تو ...

ﺍﯾﻨﺠﺎ

ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ

اگر نباشی...!

دیشب در نبودت بسیار ناآرام بودم مهربانم!

یادت ونامت دائم ورد زبانم بود و تو را از خدا می خواستم..

کاش کنارم بودی آرام جانم!

[ شنبه 27 تير 1394برچسب:, ] [ 10:22 ] [ هستی ] [ ]
در کنارم هستی!

شاید در ظاهر فاصله ای بین من و توست

اما هر بار دلتنگت می شوم

دستانم را که روی قلبم میگذارم

 آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم؛

چه ساده تمام زندگیم شده ای

و چه زیبا فاصله ها را در هم کوبیده ای

و در کنارم هستی.

[ چهار شنبه 24 تير 1394برچسب:, ] [ 14:6 ] [ هستی ] [ ]
اولین بار..

ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ

ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ

ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ

ﮐﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﻋﺴﻞ

ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ...

[ سه شنبه 27 تير 1394برچسب:, ] [ 10:20 ] [ هستی ] [ ]
بیا که می میرم..

بيا ، مرو ز کنارم ، بيا که مي ميرم

نکن مرا به غريبي رها که مي ميرم 

توان کشمکشم نيست بي تو با ايام

برونم آور از اين ماجرا که مي ميرم

نه قول هم سفري تا هميشه ام دادي ؟

قرار خويش منه زير پا که مي ميرم

به خاک پاي تو سر مي نهم ، دريغ مکن

زچشم هاي من اين توتيا که مي ميرم

مگر نه جفت توام قوي من ؟ مکن بي من

به سوي برکه آخر شنا ، که مي ميرم

اگر هنوز من آواز آخرين توام

بخوان مرا و مخوان جز مرا که مي ميرم

براي من که چنينم تو جان متصلي

مرا ز خود مکن اي جان جدا ، که مي ميرم

ز چشم هايت اگر ناگزير دل بکنم

به مهرباني آن چشم ها که مي ميرم

 

[ سه شنبه 24 تير 1394برچسب:, ] [ 13:41 ] [ هستی ] [ ]
مي شود از راهي برسي

می شود در همین لحظه

از راه برسی و

جوری مرا در آغوش بگیری

که حتی عقربه ها هم

جرات نکنند

از این لحظه عبور کنند!؟

و من به اندازه ی تمام روزهای

کم بودنت تو را ببویم و

در این زمانِ متوقف

سال ها در آغوشت زندگی کنم

بی ترس فردا ها ... ؟

 

 

 

 

 

[ سه شنبه 23 تير 1394برچسب:, ] [ 9:46 ] [ هستی ] [ ]
تنها جا..

رویاهایم را دوست دارم

 

چون تنها جایی‌ست که

 

همه چیز روبراه است...

 

و تو را در كنارم دارم...

 

 

[ سه شنبه 23 تير 1394برچسب:, ] [ 9:46 ] [ هستی ] [ ]
بیا...

ﺧﺴﺘﻪ،

ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ،

ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺐ..

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ

ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﺍﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ

ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﮐﻦ!

بعدها

دلت برایم تنگ خواهد شد 

دیگر خاطره ها 

کفاف تنهایی هایم را نمی دهند

بیا...

[ دو شنبه 22 تير 1394برچسب:, ] [ 13:43 ] [ هستی ] [ ]
کجایی نازنینم؟

کجایی نازنینم؟ 

توی کوچه های دلم گم شده ای

و هنگامی که نگاهم 

تورا می خواهد

تو در این حوالی نیستی

و چشمانم حسرت دیدارت را

با خود به گور می برد 

کجایی نازنینم؟

وقتی که قفس سینه ام

مهر تورا در بر می خواهد

تو در کجایی ؟ نیستی ؟

عطر پیراهنت 

در هوای دلم هست

چه خوش بو بود وقتی بودی

ولی افسوس که تازگی ها نیستی

کجایی نازنینم؟

کجایی نازنینم؟

[ دو شنبه 22 تير 1394برچسب:, ] [ 13:39 ] [ هستی ] [ ]
یکی هست...

یکی هست که سهم تو از داشتنش، چیزی نیست جز فاصله و دلتنگی،

سرخی یک عشق، سبزی یک خاطره و سیاهی یک چشم تا ابد در انتظار ...

و پژواک آوای دوست داشتنش در قلبِ همیشه عاشقت

شنیده خواهد شد با آنکه میدانی او هر گز متعلق به تو نخواهد بود . 

یکی هست که در یکی از هزارتوهای دلت چنان سکنی گزیده

که هیچ گاه نمی توانی خاطرش را ازخاطرت محو کنی!

یکی هست که بارانِ خیالش، ذهنت را خیس می کند و شعله هایِ یادش،

رقص زنان، صحنه ی روزگارت را روشن می کند...

یکی هست که تیرِ نگاهش، دلت را چنان لرزانده است که

لرزشی مدام، ذهنت را تا همیشه درگیر کرده است...

یکی هست که طنینِ صدایش، خراشی شیرین بر صورتِ احساست می اندازد و

نیلوفران برکه ی تنهاییت را با نوازش بیدار می کند...

یکی هست که گرمیِ لبخندش، قندیل هایِ نقش بسته

بر دیواره هایِ ترک خورده یِ وجودت را قطره قطره آب می کند...

یکی هست که دستانش، آخرین پناهِ انگشتانِ سردرگمی ات هستند

تا انگشتانت، جایی برای هم آغوشیِ دلتنگی هایشان داشته باشند...

یکی هست که پا به پای تو، کوچه هایِ پاییز را قدم می زند و

سمفونیِ خش خش برگ ها را چنان برایت دلنواز می کند که یارای ایستادنت نباشد...

یکی هست که آنقدر دور است ازتو، که هیچ مرغ مهاجری این فاصله را پر نخواهد زد و

آنقدر نزدیک که ندیدنش تنها به قدر مژه بر هم زدنی ست...

یکی هست که نفست می شود در روزهایی که نفس کم می آوری در میان غبار حزن و دلتنگی...

یکی هست که هلالِ ماه نوِ روزه یِ سکوت توست و مهتابِ شب هایِ شب زنده داری و

شاهدِ نوایِ نیِ دل آشفته ات...

یکی هست که شعر لحظه هایِ بیقراری توست و

عِطر نامش مستت می کند در هزارتویِ دالانهایِ سرنوشت...

 

عاشقانه و بي نهايت دوستت دارم، تويي كه برايم تنها يكي هستي!

 

[ شنبه 20 تير 1394برچسب:, ] [ 10:36 ] [ هستی ] [ ]
نیستی که ببینی!

روزها می گذرد و تو نیستی

نیستی که ببینی چه می کشم بی تو

منتظر و چشم براه

بی تو تنهای تنها

و چه سخت است این انتظار 

می خواهم فریاد بزنم تمام نبودن هایت را

اما نمی توانم 

افسون چشمانت دهانم را نیز دوخته است .

[ شنبه 22 تير 1394برچسب:, ] [ 13:30 ] [ هستی ] [ ]
خیال تو..

چشمم شبیه شاعران شهر شده

اما لبم ، هنوز هم کلاف هذیان های تو را می‌بافد.... 

 و دست رفاقت خیال تو مردانه ایستاده

رها نمی‌شود در فاصله هایمان''''' طوفان هم که بیاید.... 

تصویر تو را تا هر کجا که بخواهم می‌آورد ، و چه وسوسه میکند 

دستهای مرا در این همه تنهایی.... 

گویا خیالت ، سر بازی دارد با من و این فاصله ها 

رهایش کنم تا مرز جنون می‌کشاند مرا.... 

 

[ شنبه 20 تير 1394برچسب:, ] [ 10:21 ] [ هستی ] [ ]
ما را خیال توست و دیگر هیچ!

گفتی بگو که در چه خيالي و حال چيست ؟

ما را خيال توست تو را در خيال چيست ؟

جانم به لب رسيد چه پرسي ز حال من ؟

چون قوت جواب ندارم سوال چيست ؟

بي‌ذوق را ز لذت تيغت چه آگهي ؟

از حلق تشنه پرس که آب زلال چيست ؟

گفتم هميشه فکر وصال تو مي‌کنم

در خنده شد که اين همه فکر محال چيست ؟

دردا که عمر در شب هجران گذشت و من

آگه نيم هنوز که روز وصال چيست ؟

چون حل نمي‌شود به سخن مشکلات عشق

در حيرتم که فايده ي قيل و قال چيست ؟

اي دم به دم به خون هلالي کشيده تيغ

مسکين چه کرد ؟ موجب چندين ملال چيست ؟

همیشه منتظرت میمونم و هستم ...

[ شنبه 16 تير 1394برچسب:, ] [ 3:15 ] [ هستی ] [ ]
چتر های کاغذی..

باید به چشم هایم نگاه کنی

این شعرها

هرچقدر هم خوب باشند

نمی توانند دلتنگی ام را

حتی احساسم را به تو

بیان کنند..

چترهای کاغذی

زیر باران

دوام نمی آورند...!

[ شنبه 20 تير 1394برچسب:, ] [ 3:15 ] [ هستی ] [ ]
باید بگذاری عاشقت بمانم!

باید بگذاری عاشقت بمانم

عشق چیزی نیست

که هر دقیقه

هر روز، اتفاق بیفتد

اگر افتاد

باید دو دستی چسبیدش

باید بگذاری دو دستی بچسبمت

به قایق هایی که نجاتمان می دهند از تنهایی

به رویاهایمان

به عشق

زندگی اقیانوس دیوانه ای ست.

♡♡چند روزی که منو از خودت بی خبر گذاشتی و دلتنگتم نازنینم♡♡

[ شنبه 15 تير 1394برچسب:, ] [ 11:17 ] [ هستی ] [ ]
کاش بدانی!

کاش بدانی که من حتی

بی تفاوتم به هوایی که نفس می کشم

در جایی که

نفس های تو را ندارد!

دلم تاب دوریت را ندارد

از من مخواه که لحظه ای بی تو بمانم!

تلخی مکن با من  شاید از تلخی ها 

دلم بگیرد

اما از تو محال است دست بردارم عزیزم!

 

[ شنبه 16 تير 1394برچسب:, ] [ 17:17 ] [ هستی ] [ ]
دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست!

دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست 

دیگر پاک نمی شوند

خاطره ی انگشت های تو از خاطرم 

من با بودنت  آرامش دارم

اشتباه نکن 

فقط زيبايي تو

یا محبوبيت تو 

مرا مجذوب خود نکرد

تنها آن هنگام که روح زخمي مرا بوسيدي

من عاشقت شدم!

پس عاشقت می مانم و دوستت خواهم داشت!

[ شنبه 16 تير 1394برچسب:, ] [ 17:34 ] [ هستی ] [ ]
دلتنگي

دلتنگی

رودی نیست که به دریا بریزد!

دلتنگی 

ماهی کوچکی ست

که برکه اش را

از چهار طرف

سنگچین کرده باشند...!

 

[ شنبه 14 تير 1394برچسب:, ] [ 8:9 ] [ هستی ] [ ]
نزديكتر بيا!

 گردنت

عطر عجیبی دارد

نزدیکتر بیا!

بگذار

زنبق کبودی که

مدت هاست منتظر است

جوانه بزند.

 

 

 

[ شنبه 15 تير 1394برچسب:, ] [ 11:7 ] [ هستی ] [ ]
آمدنت

 آمدنت

قند را

در دل من آب می کند

برف را

در دل

زمستان.

اما این روزها

قند های دلم را

تا کی ؟!!

برای آمدنت

دست نخورده نگاه دارم!

 

 

[ شنبه 14 تير 1394برچسب:, ] [ 8:6 ] [ هستی ] [ ]
هر شب نبودنت را به آغوش می کشم.

هر شب

نبودنت را به آغوش مى کشم

و هر صبح

خاطره اى خیس را آویزان می کنم

اشک هایم که خشک شود

بوی دلتنگى بلند مى شود

و تنهایى

شبیه کسی که به آنها گیره مى زند

مبادا

فراموشى بوزد.

[ پنج شنبه 13 تير 1394برچسب:, ] [ 12:10 ] [ هستی ] [ ]
آغوشت را باز کن!

آغوشت را باز کن تا لحظه های تنهایی را با تو دمساز کنم.

تا در امواج نگاهت غوطه ور گردم.

تا آشفته خیالم با تو آرامش گیرد...

[ دو شنبه 9 تير 1394برچسب:, ] [ 16:20 ] [ هستی ] [ ]
بهترین من.

یاد تو مرا همیشه مست می کند

بهتر از شراب

بهتر از تمام شعرهای ناب

یاد تو، اگرچه بهترین سرود زندگی است

من تو را در خلوت خیال خود

بهترینِ بهترینِ من خطاب می کنم

بهترینِ بهترینِ من...

[ دو شنبه 9 تير 1394برچسب:, ] [ 16:15 ] [ هستی ] [ ]
اگر عاشقي!

 اگر عاشقی!

چشمانت را ببند؛

نگاهت را بدزد؛

نمی دانم.........!

كاری نكن!چیزی نگو...

عشق پر از دلتنگیست...

دلتنگی هایت را در دلت نگه دار...

كسي را درگیر احساست نكن!

 

صبور باش؛

تحمل كن؛

پنهانی عشق بورز؛

پنهانی اشک بریز؛

پنهانی عاشق باش .....

سكوت كن، نگاه كن، دلتنگ باش.

عاشق باش،درد بكش،حسرت بخور، و باز سكوت كن!

 

كه این نیاز پر راز

اینگونه تا ابد

جاودانه خواهد ماند...

 

[ دو شنبه 11 تير 1394برچسب:, ] [ 11:40 ] [ هستی ] [ ]
بي خيال تو هرگز نمي توانم زيست

 مجال شکوه ندارم گــــــــلایه ای هم نیست

همین که بر سر حرفــــــت بایستی کافیست

 

تو واژه واژه غــزل می شوی در این دفتر

چه سرنوشـت عجیبی به شعر من جاریست

 

فضای سینه ام از غـــــــم نمی شود تاریک

هنــــــوز هم که هنوز است آسمان آبیست

 

دوبـاره با دل تنــــگم کـنـار آمده ام

که بی خـــیال تو هرگز نمي توانم زیست

 

حکایت لب شیرین همــیشه شیرین نیست

هنوز، خسرو از این درد مشـترک شاکیست

 

غزل به نقطه ی پایان رســیـده است،… اما

حکایت دل عاشق هنوز هم باقیست…

 

[ شنبه 11 تير 1394برچسب:, ] [ 11:50 ] [ هستی ] [ ]
می خواهمت!

من می خواهمت

و این خواستن درد کمی نیست!

درد کمی نیست 

چون گاهی خواستن، توانستن نیست

می خواهمت بیشتر از جانم...

[ شنبه 20 تير 1394برچسب:, ] [ 3:20 ] [ هستی ] [ ]
دلم پر می کشد..

چقدر پر می کشد دلم

به هوای تـــــو

انگار تمام پرنده های جهان

در قلبم آشیانه کرده اند.

 

 

[ شنبه 13 تير 1394برچسب:, ] [ 12:7 ] [ هستی ] [ ]
من عاشق نیستم!!

من عاشق نیستم!

فقط گاهی

حرف تو که می شود

دلـــــم

مثل اینکه تب کند،

گرم و سرد می شود..

توی سینه ام چنگ می زند..

آب می شود،

تنگ می شود..

تنگ می شود..

این عشق نیست

هست!؟

[ شنبه 13 تير 1394برچسب:, ] [ 12:4 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم