به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

دل من میل تو دارد

دل من میل{ تو} دارد ، چه بجویی چه نجویی

دیده ام جای تو باشد ، چه بمانی چه نمانی

 

من که بیمار{ تو} هستم ، چه بپرسی چه نپرسی

جان به راه{ تو} سپارم ، چه بدانی چه ندانی

 

ایستادم به ارادت چه بود گر بنشینی

بوسه ای بر لب عاشق چه شود گر بنشانی

 

می توانی به همه عمر دلم را برهانی

ور بکوشی ز دل من بگریزی ، نتوانی

 

دل من سوی{ تو} آید ، بزنی یا بپذیری

بوسه ات جان بفزاید ، بدهی یا بستانی

 

جانی از بهر{ تو} دارم ، چه بخواهی چه نخواهی

شعرم آهنگ{ تو} دارد ، چه بخوانی چه نخوانی

[ جمعه 30 بهمن 1394برچسب:, ] [ 23:16 ] [ هستی ] [ ]
هر کار می کنم که تو باشی کنار من

جایی نرو ! بچرخ فقط در مدار من !

ای ماه …! ای ستاره ی دنباله دار من

 

باید جهان و نظم قدیمش عوض شود

هر کار می کنم که تو باشی کنار من

 

دادم عنان زندگی ام را به عشق تو

از اختیار عقل گذشته است کار من

 

چون سنگ کوچکی ته یک رودخانه ام

اینگونه است در غم تو روزگار من

 

حالا بیا و مثل نسیمی عبور کن

از گیسوان مضطرب بی قرار من

 

حالابیا و ساده ترین حرف را بزن

پایان بده به سخت ترین انتظار من …!!

 

[ جمعه 30 بهمن 1394برچسب:, ] [ 23:14 ] [ هستی ] [ ]
بانگاهت عاشقم کردی

با نگاهت عاشقم کردی،‌ دلم دیوانه شد

خنده بر لب شاعرم کردی دلم دیوانه شد

 

گفتم آیا میشود با یک نگاه عاشق شوم ؟؟

خنده بر این پرسشم کردی دلم ، دیوانه شد

 

من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم

ای زلیخا یوسفم کردی دلم دیوانه شد

 

با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود

ای تو باران نرگسم کردی دلم دیوانه شد

 

من بهارم یک ب یک از بودنم کم میشود

بگذر از این،‌ عاقلم کردی دلم دیوانه شد 

 

[ چهار شنبه 28 بهمن 1394برچسب:, ] [ 17:25 ] [ هستی ] [ ]
می خواهم ببوسمت

بوسه زیباترین اتفاق خیابان است 

نترس علاقه!

بخدا دوست داشتن در خیابان خوب است

 

...

بوسه زیباترین اتفاق خیابان است

به‌جای درد، به‌جای دود

به جای دود کردن درد، درد کردن دود

هم را می‌بوسیم

مگر کجای بوسه چپ است؛

کجای لب می‌لنگد که

این‌همه زیبایی را مخفی می‌کنیم

 

 و جنگ را، رو ؟!

مگر کجای آغوش به دروغ آغشته است که

پرهیز می‌کنیم وُ تخت را آغشته به دروغ!

خیابان که بد نیست

کوچه که دروغ نمی‌شود

نامش را گاهی شرم می‌گوییم

گاهی حیا می‌شویم وُ

گاهی، به راحتی بستنی می‌خوریم 

عجیبیم !

در خیابان هم را نمی‌بوسیم

اما سیب را هرجا گاز می‌زنیم!

بیا علاقه‌ی خوبم

می‌خواهم ببوسمت...

 

[ سه شنبه 27 بهمن 1394برچسب:, ] [ 19:28 ] [ هستی ] [ ]
هوس

ﻫﻤﻪ ﻣـــﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻫﻮﺱ ﺑــَــﺪ ﺍﺳﺖ!

ﻭﻟــــﯽ ﻣﻦ ﻫﻮﺱﻫﺎﯾـــﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﻫﻮﺱ ﺑﺎ ﺗــــﻮ ﺑﻮﺩﻥ

ﻫﻮﺱ ﻏﺮﻕ ﺷــــﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗـــﻮ

ﻫﻮﺱ ﺑﻮﺳﯿــــﺪﻥ ﻟﺐ ﻫﺎﯼﺗــــﻮ

ﻫﻮﺱ ﻋﻄﺮﺗــــﻦ ﺗـــﻮ

ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻫــــﻮﺱ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ

ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮔــــﻨﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ!

ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﯾﮕـــﺮﺍﻥ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛

ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻗــــﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

من عاشق توام

عاشق هوسِ با تــــو بودن.

[ سه شنبه 27 بهمن 1394برچسب:, ] [ 19:26 ] [ هستی ] [ ]
دلم که برایت تنگ می شود

دلم که برایت تنگ می شود

میگیرد 

فریاد می کشد

وباز تنگ می شود

دلم که تنگ می شود

دوست دارم یک دل سیر نگاهت کنم

یک بغص سنگین گریه کنم

یک چشم پر اشک بریزم

و یک دل سیر در آغوشت بگیرم

و ببویمت

ویک عمر بگویم دوستت دارم...

 

[ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, ] [ 16:4 ] [ هستی ] [ ]
شوق دیدار تو دارم

عاشق دلکده ی کوی تو هستم و هنوز

پشت اندیشه ی چشمان دلت محسوسم

 

شوق دیدار تو دارد دل بی خانه ی من

از سر ذوق به هر گل که رسم ‌می بوسم

 

از همان لحظه که دیوار دلم ریخت فرو

منم و بانگ مسیحایی این نا قوسم

 

من و تو ، خلوت کوچه و غروب هر روز

و همان حسرت یک ‌بوسه که من مایوسم

 

گل گلخانه ی من ، لب بگشا حرف بزن

رحم کن ، دارم از این دوری تومی پوسم

♥♡

[ دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, ] [ 16:0 ] [ هستی ] [ ]
نخستین نگاه

نخستین نگاهی که مارا به هم دوخت

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

نخستین کلامی که دل های ما را

به بوی خوش آشنایی سپرد و

به مهمانی عشق برد؛ 

پر از مهر بودی

پر از نور بودم

همه شوق بودی

همه شور بودم.

 

 چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم

نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم

چه خوش لحظه هایی که "می خواهمت" را

به شرم و خموشی نگفتیم و گفتیم

دو آوای تنهای سر گشته بودیم

رها در گذرگاه هستی

به سوی هم از دورها پر گشودیم

 

 چه خوش لحظه هایی که هم را شنیدیم

چه خوش لحظه هایی که در هم وزیدیم

چه خوش لحظه هایی که در پرده عشق

چو یک نغمه شاد با هم شکفتیم

چو با یاد آن روزها می نشینم

چو یاد تو را پیش رو می نشانم

دل جاودان عاشقم را

به دنبال آن لحظه ها می کشانم

سرشکی به همراه این بیت ها می فشانم ...

 

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:8 ] [ هستی ] [ ]
بیا...

بیا با طعم لب هایت لبم را پونه آگین کن

و عشق پاکمان را هم به مُهر بوسه تضمین کن

 

هم از شور غزل هایت بسوزان حجم غم ها را

و هم طرح نگاهم را به چشم شعله آزین کن

 

بزن در بیستون امشب دو رکعت از غزل با دف

و فرهاد پریشان را پر از احساس شیرین کن

 

من و نوروز و بی سنبل تو و جادوی رقص گل

بیا و هفت سینم را به سیب گونه تزیین کن

 

گره خورده تمام من به  آغوش و دو چشمانت

بیا و سرنوشتم را در این ویرانه تعیین کن

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:4 ] [ هستی ] [ ]
دل من خورده گره

چه کنم زلزله ، با عشوه ی ویرانگری ات ؟ 

آتش سرخ لب و بوسه ی افسونگری ات 

 

مثل مومی ست که قالب شده ی مشت تو است

دل من این دل بازیچه ی بازیگری ات

 

هان چه می شد اگر اشک آینه ای قیمت داشت ؟

سر گرانی نکنی این همه با مشتری ات

 

نیش تو کاسه ی دل نشکند و نوش لبت 

پر کند کاسه ی دل از عسل دلبری ات 

 

کاش چون سر زدن صبح بیایی با ناز

تابپیچد همه جا عطر تن دیدنی ات 

 

چنگ بر موی طلایی تو خورشید زنم 

تا بسوزد تنم از آتش هم بستری ات

 

لب من جام تهی نیست از این باده بنوش 

پر شد از خون دلم ساغر ناباوری ات

 

رخصتی تا گره از کار دلم باز کنم 

دل من خورده گره با نگه دیدنی ات

 

[ سه شنبه 20 بهمن 1394برچسب:, ] [ 15:24 ] [ هستی ] [ ]
می خواهم تو را

میزنم مثل زلیخا جار: "میخواهم تورا"

حضرت معشوقه ، ای دلدار میخواهم تورا

 

مجرمی هستم که حکم بی گناهی اش تویی

رفته ام بالای چوب دار... میخواهم تورا

 

با نگاهت خستگی های مرا در میکنی

مثل چاییِّ پس از افطارمیخواهم تورا

 

هرچه را از دست مولایم حسینم خواستم

تابه حالا داده و این بار میخواهم تورا

 

مثل یک بچه که خیلی سِرتِق و لجباز هست

با هوار و گریه و اصرار میخواهم تورا

 

تا فراموشت کنم با قرص میخوابم ولی

صبح وقتی میشوم بیدار میخواهم تورا

 

 

[ سه شنبه 20 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:4 ] [ هستی ] [ ]
بی تو

بی تو

تمام عاشقانه های دنیا

بوی مرگ می دهند

و تمام رنگ های جهان

سیاه و تاریک اند.

 

بی تو

دست خدا

در دستان من است

و بوی آخرت می آید.

 

گفته بودم

تو نباشی

خواهم مرد...

 

[ دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, ] [ 3:21 ] [ هستی ] [ ]
می دانی؟

نفسم بند نفس های تو است می دانی؟

حال من بی تو خراب است گلم می دانی؟

 

جان من از غم تو غم به دلم مانده هنوز

خنده ات مثل شراب است گلم می دانی؟

 

بودنت حس عجیبی است که خوش با آنم

دوریت مثل عذاب است گلم می دانی؟

 

طعم شیرین لبت تشنه ترم کرده عزیز

زندگی بی تو سراب است گلم می دانی؟

 

فال خوش بختی من گرمی آغوش تو است

بوی عطر تن تو مثل گلاب است گلم می دانی؟

 

قهر تو آتش سختی است که سوزانده مرا

حال من بی تو خراب است گلم می دانی؟

                                       

                                                   هستی

[ یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, ] [ 22:54 ] [ هستی ] [ ]
حالم بد است زمانی که نیستی

می جویمت ، به نام و نشانی که نیستی!

دیرآشنای من ، تو همانی که نیستی!

 

نزدیکتر ز تو به توام، این عجب که تو

دور از منی و خویش ندانی که نیستی!

 

می جویمت به باغ خیال و گمان و وهم

در کوچه های دل، به گمانی که نیستی!

 

شبگرد کوچه های خیالم، به جستجو

آیم به آن محل و نشانی که نیستی!

 

طبع غزلسرایی من لال می شود 

در بین واژه ها و بیانی که نیستی!

 

سرشارم از خیال سرودن، اگر چه باز 

تو باعث همین هیجانی که نیستی

 

احوال من نپرس ، که اقرار می کنم !

"حالم بد است مثل زمانی که نیستی

 

[ یک شنبه 18 بهمن 1394برچسب:, ] [ 16:40 ] [ هستی ] [ ]
من با تو خوشم

عاشق شده ام حال و هوایم خوبست 

درد است ولی درد برایم خوبست 

 

آرامش من ! با تو فقط حالم نه 

خوابم ، نفسم ، لحن صدایم خوبست 

 

تشخیص پزشک است کنارم باشی 

عطر تو برای ریه هایم خوبست 

 

من با تو خوشم ، نا خوشی ام چیزی نیست

آنقدر که تاثیر دوایم خوبست 

 

هربار فقط عاشق تو خواهم شد 

صدباااار به دنیا که بیایم ... خوب است؟؟!

 

طوفان که نه ! بگذار قیامت باشد 

من در بغل گرم تو جایم خوبست. . .

 

 

[ شنبه 17 بهمن 1394برچسب:, ] [ 17:19 ] [ هستی ] [ ]
جان فدایت می کنم

گر شوم دیوانه ات دیوانه ی من میشوی؟

جان فدایت میكنم جانانه ی من میشوی؟

 

روبرویت مینشینم تا كنم عاشق تو را

گر كنم افسون تو را افسانه ی من میشوی؟

 

در دل تاریك شب شمع تو میگردد دلم

خود بگو سوزد پرم پروانه ی من میشوی؟

 

چشمه ی پاك نگاهت پر كند پیمانه ام

میشوم در باده"می" میخانه ی من میشوی؟

 

هر كجا شادی ببینم جای تو خالی كنم

شادی این خانه و كاشانه ی من میشوی؟

 

تا نگاهم میكنی مست و خرابت میشوم

گر شوم ویران تو ویرانه ی من میشوی؟

 

خود شگفت از این كه دل دیوانه ی چشم تو شد

من شدم دیوانه ات دیوانه ی من میشوی؟

 

[ جمعه 16 بهمن 1394برچسب:, ] [ 12:32 ] [ هستی ] [ ]
باید امشب لب من با لب تو جور شود

باید امشب لب من با لب  تو جور شود

تا خدا نیز به فکر افتد و مجبور شود

 

آیه ای تازه بیارد که مجوّز بدهد

آخرین سوره یِ او ، سوره یِ انگور شود

 

نامِ من را بگذارند پیام آورِمست

جبرئیل تو کجا هست که مامور شود

 

هر که شیطان شود و دین مرا انگ زند

یا رب از ساحتِ درگاهِ تو ، او دور شود 

 

من پیمبر شده ام ، دین جدیدی دارم

کاش این دین ز گهواره ی تا گور شود 

 

اُطلِبُالعشق مِنَ المهدِ الی تا به ابد 

باید این جمله برای همه دستور شود

 

[ چهار شنبه 14 بهمن 1394برچسب:, ] [ 17:57 ] [ هستی ] [ ]
مست روزی هستم ای جانا که بر دامت شوم

مستِ روزی هستم ای جانا که بر دامَت شَوَم

در کنارت مِی بنوشم مست از کامَت شوم

 

مستِ روزی هستم آن زیبا وَشِ ساقر بدوش

اَمر را صادر کند از سرکشی رامَت شوم

 

مستِ روزی هستم آن دَم با خیال رو ی تو

جار بر عالَم زنم نا پخته من خامَت شوم

 

در سیاهی های بی تو روزگارم ناخوش است

حاضرم با جان خود شمع شبستانت شوم

 

از برای وصفِ تو با هر مثالی جایز است

تو همان خورشید باش و من مَهِ بامَت شوم

 

کاش رویت در میان خیل مشتاقان تو

مثل یوسف عرضه میشد من خریدارت شوم .

[ چهار شنبه 14 بهمن 1394برچسب:, ] [ 17:52 ] [ هستی ] [ ]
آقا بمان...

شهر دل را با تو تابان می کنم آقا بمان 

با غزل همواره طوفان می کنم آقابمان 

 

در هوایت پرزنان هستم، همیشه در پی ات 

گر روی این دیده گریان می کنم آقا بمان 

 

من عقابی خسته ام، طاقت ندارم بیش از این 

خستگی را از تو پنهان می کنم آقا بمان 

 

شور باریدن ندارد ابر چشمانم ولی 

گر روی نادیده باران می کنم آقا بمان

 

لبفروبستی که من بی تاب لبهایت شوم؟! 

من لبت را شاد و خندان می کنم آقا بمان

 

[ سه شنبه 13 بهمن 1394برچسب:, ] [ 15:15 ] [ هستی ] [ ]
بی تو یک لحظه رمق در دل و در جانم نیست

ای که از چشم من احساس مرا می خوانی

احتیاجی به سخن نیست ،خودت می دانی

 

فقط این جمله که سخت است نگویم با تو

دوستت دارم و دانی به همین آسانی

 

گر مرا ترک کنی من ز غمت می سوزم

آسمان را به زمین،جان خودت می دوزم

 

گر مرا ترک کنی ترک نفس خواهم کرد

بی وجود تو بدان خانه قفس خواهم کرد

 

بی تو یک لحظه رمق در دل ودر جانم نیست

بیقرارم نکنی طاقت هجرانم نیست

 

بی تو با قافله ی غصه و غمها چه کنم

تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم

 

شده ام مرثیه خوان دل سودا زده ام

به نفس های تو دلبسته و شیدا شده ام

 

[ دو شنبه 12 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:24 ] [ هستی ] [ ]
پس بیا ای قبله ام

دکترم تجویز کرده شعردرمانی کنم

روبه روی چشمهای تو غزلخوانی کنم

 

شعر فروردینی و اردیبهشتی منع کرد

گفت باید نسخه را حتما زمستانی کنم

 

اوخودش تاکیدکرده محضرچشمان تو

دیده راوقت سرودن خیس وبارانی کنم

 

تا که من بهره برم ازگرمی آغوش تو...

برخی از قافیه ها را من زمستانی کنم

 

گفت باید سرزده راهی شوی درخانه ام 

من تو را بی دعوتی دعوت به مهمانی کنم!!!!!

.

یک غزل کافیست آن را سر ببرم بهر تو

من همان یک راس را پای تو قربانی کنم

 

گفت بایدروبه روی تو بریزد خون او...؟!!

قبله ام یعنی شوی تو،نامسلمانی کنم....

.

پس بیاای قبله ی من تا بخوانم یک دعا

روبه روی چشمهای توغزلخوانی کنم...

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ یک شنبه 11 بهمن 1394برچسب:, ] [ 18:25 ] [ هستی ] [ ]
نفسم بند تواست

با تواَم عشق قسم خورده ي پنهاني ِمن

با تواَم بي خبر از حال و پريشاني ِ من

 

با تواَم عشق پر احساس بفهم

بي قرارت شده ام دلبر طناز بفهم

 

جان من خسته ام از دوري و بي تاب شدن

پاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن

 

جان من خسته ام از حال بدم، زخم نزن

بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن

 

باورم كن كه به چشمان تو معتاد منم

پادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منم

 

نفسم بندِ تو و درد مرا مي خواند

بعدِ تو حسرت عشقت به دلم مي ماند

 

[ یک شنبه 11 بهمن 1394برچسب:, ] [ 15:4 ] [ هستی ] [ ]
زندگی بی عشق معنایی ندارد

دست هایت را لمس می کنم

تو را در اغوش می کشم

و ارام ارام

در گوشت زمزمه می کنم

ای محبوب من

هر دیداری، هر نگاهی

جز ان که برای تو باشد

بر من حرام است

هر تفکری جز برای تو

بر من غلط است

هر شب با بوسه های تو می خوابم...

و هر روز با بوسه های من 

بیدار خواهی شد

محبوب من !

ساعت های زندگی من بیهوده اند...

جز ساعت دیدار تو

هیچ حرفی 

جز حرف های تو

برای من قشنگ نیست

ای محبوب من!

می ستایم تو را

تنها با بودنت

به من امید زندگی می دهی

باور کن و تنها باور کن

که بی تو لحظه هایم

در پوچی محض به سر می برند...

من عاشقت هستم

و بی عشقت نمی مانم

ای محبوب من!

من تو را 

به این باور خواهم رساند

که زندگی بی عشق معنایی ندارد...

 

[ شنبه 10 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:13 ] [ هستی ] [ ]
زندگی درد است دارویش فقط لبهای توست

می زنم دل را به دریا ، نه ! بیابان بهتر است

نیمه شب ها پرسه در بهت خیابان بهتر است

 

مثل چوپانی که از عالم فراری می شود 

زندگی کردن میان گوسفندان بهتر است

 

شانه گرمی نباشد تا که همراهت شود

گریه های بی کسی در زیر باران بهتر است

 

بر دهان حرف هایت مهر باطل می زنند

گفتگو با میله های سرد زندان بهتر است

 

زندگی درد است دارویش "فقط لب های تو"ست

پیش گیری کردن از هر گونه درمان بهتر است

 

[ شنبه 10 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:2 ] [ هستی ] [ ]
نمی خواهم که در قلبم به جز تو خاطری باشد

خودم را در تــــو میبـینـم تمـــام آرزویــم باش

نمازعشق که می خوانـــم توآداب وضویم باش

 

عجب شیرین زبانم مــن زمانی ازتو می گویم

بیا ای عشق رویـــایی تــمام گـفتـگـویـــم باش

 

نمی خواهم که درقلبم بجز تـــوخــاطری باشد

مــــرا لـبـریـزاز خــودکــن تمام آبــرویم باش

 

نمی خـواهم نفس های سراسرخالی از عشقت

بــــرای زندگی کــردن نفس های گــلویم باش

 

[ شنبه 10 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:7 ] [ هستی ] [ ]
تو وقتی با منی...

منو با بوسه دعوت کن به آغوشی که رویامه...

که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه...

 

منو با بوسه دعوت کن به یک رویای طولانی...

به یک آرامش مطلق تو یک دریای طوفانی...

 

یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن...

می خوام برگردم از دنیا تو رومو به بغل وا کن...

 

تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...

خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی...

 

بزار باور کنم هستی بزار برگردم از کابوس...

بزار پیدا کنم ماه و میون این همه فانوس...

 

بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم...

واسه پروانگی کردن من این دستا رو کم دارم...

 

تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...

خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی!

 

[ جمعه 9 بهمن 1394برچسب:, ] [ 11:24 ] [ هستی ] [ ]
بی تو این زندگی اصلا مگر امکان دارد؟

ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﻮﺯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ

ﺑﺪﻥ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺣﺎﻝ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

 

ﻣﺜﻞ ﺑﯿﺪﯼ ﺗﻨﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻫﻮﺍ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ

ﺍﻣﺸﺐ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

 

ﻟﺐ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺳﺮﻣﺎ ﺯﺩﻩ ﯼ ﻣﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭ

ﻟﺒﺖ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﺰّﻩ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ

 

ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺍﻏﯽ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﻡ ﮐﺮﺩ

ﺗﺐ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﻮ ﭼﺎﺭﻩ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

 

ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﻡ

ﺭﻭﺡ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﻃﻐﯿﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

 

ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ

ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺻﻼً ﻣﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ؟

 

ﺁﺫﺭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻤﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ

ﻣﮋﺩﻩ ﯼ ﺁﻣﺪﻥ ﻓﺼﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ

 

ﻣﺜﻞ ﺁﺫﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮔﻢ ﺷﺪ

ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﻮﺯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ..

 

[ جمعه 9 بهمن 1394برچسب:, ] [ 11:20 ] [ هستی ] [ ]
زندگی من یعنی...

زندگی من

یعنی نگاهت ، وقتی خیره به چشمانم می شوی،

یعنی مهربانی دستهایت، وقتی آنها را به دستانم می دهی،

یعنی بوسیدن عسل لبانت،وقتی با آن جان می گیرم

یعنی ناز کردن هایت، وقتی که بارها و بارها برایت میمیرم و زنده می شوم

یعنی پرسش کی می توانم تو را ببینم؟،وقتی جوابی برای این سوال ندارم ولی دلم بی طاقت شده

زندگی یعنی دلهره نداشتنت، وقتی که از ته دل آرزوی تو را دارم

زندگی یعنی آغوشت،وقتی عجیب در آن آرام می گیرم

 

 

زندگی من

یعنی تو،

یعنی همین همین دلتنگی نفسگیر، وقتی این شعر را برایت می نویسم.

کاش زندگیم دائم در کنار تو بود...

چه لذتی دارد زندگی باتو..

[ پنج شنبه 8 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:56 ] [ هستی ] [ ]
بهانه

دلم بهانه تو را دارد

تو می دانی بهانه چیست؟

بهانه همان است که شب ها

خواب از چشم من می دزدد

بهانه همان است که روزها

میان انبوهی از آدم ها

چشانم را پی تو می گرداند

بهانه همان صبری است

که به لبانم سکوت می دهد

تا گلایه ای نکنم از نبودنت .

[ پنج شنبه 8 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:54 ] [ هستی ] [ ]
سیر کن چشم دل از باغ تماشایی خود

ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﮐﻦ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ

اﺯ ﮐﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﻓﺮﯾﺒﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ

 

ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﺎﻩ ﺷﺪﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﯽ

ﺧﻮﺍﺏ ﮐﻦ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﻝ ﺑﺎ ﺩﻡ ﻻ‌ﻻ‌ﯾﯽ ﺧﻮﺩ

 

ﭼﻮﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻋﺴﻞ ﻋﺮﺿﻪ ﮐﻨﯽ

ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻓﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ،ﺭﻣﺰ ﺩﻝ ﺁﺭﺍﯾﯽ ﺧﻮﺩ

 

 

ﭼﺸﻢ ﺁﻫﻮﯾﯽ ﺗﻮ، ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺩﺭ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺍﺳﺖ

ﺳﯿﺮ ﮐﻦ ﭼﺸﻢ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ

 

ﺍﯼ ﭘﺮﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ ﻣﻮﻧﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ

ﺳﺮ ﺑﺮ ﺁﻭﺭ ﺩﻣﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ

 

[ چهار شنبه 7 بهمن 1394برچسب:, ] [ 21:42 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم