به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

هوای بودن یک عمر با تو را دارم

هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم

ولی بدون تو مهتاب را نمی خواهم

 

برای آمدنت گرچه راه کوتاه است

هنوز هم که هنوز است چشم در راهم

 

سلام .. روز قشنگی ست .. دوستت دارم ...

چقدر عاشق این جمله ‫های کوتاهم‬

 

هوای بودن یک عمر با تو را دارم

منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم

 

برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط

اسیر سخت ترین زخم های جانکاهم

 

بدون تو همه ی لحظه ‫ها به این فکرند‬

که تیغ را بگذارند بر گلوگاهم

 

[ شنبه 30 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:3 ] [ هستی ] [ ]
ای بهترین بهانه برای نمردنم

دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم

تا دارمت نگاه به مردم نمی کنم

 

 در گیر و دار تلخ رسیدن به عشق

حتی به جان خویش ترحم نمی کنم

 

 این فصل پا به ماه غمی ژرف گونه بود

هرگز به این خزان تبسم نمی کنم

 

 من در بهشت عشق تو آدم شدم، ولی

خود را خراب خوردن گندم نمی کنم

 

 ای بهترین بهانه برای نمردنم

دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ شنبه 30 آبان 1394برچسب:, ] [ 14:29 ] [ هستی ] [ ]
من تشنه دیدار تو هستم..

من تشنه ی دیدار تو هستم ...تو چه هستی؟

من عاشق چشمان تو هستم...  تو چه هستی؟

 

ای همهمه ی مبهم همراه درختان

چون باد هوا دار تو هستم... تو چه هستی؟

 

عمریست من  گمشده  درخانه ی  تردید

دیوار به دیوار تو هستم... تو چه هستی؟

 

ای  میوه ی ممنوعه  به هر طعم که باشی

چون شاخه نگهدار تو هستم... تو چه هستی؟

 

در چاه حسد برده و  در مصر عزیزی

با جان خریدار تو هستم... تو چه هستی؟

 

هر جا بروم بیرق  دستان تو پیداست

یک شهر بدهکار تو هستم ...تو چه هستی؟

[ جمعه 29 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:59 ] [ هستی ] [ ]
قلب من هر لحظه با شوق تو نبضش می زند

دوست دارم ساعتی با چشم تو خلوت کنم

در کنارت جا بگیرم با لبت صحبت کنم

 

محو رویت، روبرویت، دوست دارم، ماه من!

از دل بی‌تاب خود پیش دلت غیبت کنم

 

چون تو یک دل، یار همدل، کی؟ کجا پیدا شود؟

دوست دارم با دل یک رنگ تو بیعت کنم!! 

 

قلب من هر لحظه با شوق تو نبضش میزند

بی حضور تو چرا با زندگی وصلت کنم؟ 

 

بوی اندوه مرا در چشم غمگینم ببین

از من ای آرام جان! هرگز مخواه ترکت کنم

 

بزم عشقی چیده‌ام در قلب مجروحم، تو را

با تمام عاشقی در بزم خود دعوت کنم 

 

جان من مملو از تکرار یادت دم به دم

این محال است من به دوری از غمت عادت کنم

 

[ جمعه 29 آبان 1394برچسب:, ] [ 14:31 ] [ هستی ] [ ]
حضرت معشوقه کجایی؟

عاشق تو ام ، حضرت معشوقه کجایی ؟

من "مولوی ام" ، "شمس" اگر جلوه نمایی..

 

"سعدی" نشوم تا در بستان دو چشم و

آغوش گلستان شده ات را نگشایی !

 

 "وحشی" شده ام تا ز تو جامی بستانم

جامی بستانم نه به شاهی، به گدایی..

 

 در مجلس خوبان ، تو چه کردی که شنیدم

شرمنده ی لطفت شده صد "حاتم طایی"

 

 ای شرب دهان تو می دولت عشاق

ای قند لبت نسخه ی "عطار و دوایی"

 

 ای مردمک چشم تو منظومه ی شمسی

ای چشم تو آتشکده ی عهد هخایی

 

 دیوانه شدم در طلبت بس که به دیوان-

هی فال زدم ، فال زدم  ... تا تو بیایی

 

 "حافظ" خبری از تو ندارد که بگوید

میترسم از این بی خبری ، ماه رهایی

 

 مانند پلنگی که نگاهش پی ماه است

من شهره ی شهرم به همین سر به هوایی

 

 از من که دچارت شده ام یاد نکردی

در وقت سفر با غزل تلخ جدایی

 

 "ای تیر غمت را دل عشاق نشانه"

ای منظر چشمان تو کشکول "بهایی"

 

 با این همه تنهایی و رسوایی و دوری

"شاعر" شده ام تا که بگویم که خدایی!

 

 خال لب تو نقطه ی پرگار وجود است

اصلا تو خودت دایره ی قسمت مایی...

 

[ جمعه 29 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:54 ] [ هستی ] [ ]
اجازه هست بگویم که دوستت دارم

اجازه هست به لوح دلت قلم بزنم 

برای یکدفه حرف از ته دلم بزنم

 

اجازه هست بگویم که دوستت دارم

و پیش چشم تو اینجا کمی قدم بزنم

 

اجازه هست که در سایه تو بنشینم

به قول مردم ده زیر سایه دم بزنم

 

شمارش نفست را به گوش من بسپار 

اجازه هست که موی ترا به هم بزنم

 

اجازه هست ترا سخت در بغل گیرم

رها شوم ز خودم بال در عدم بزنم

 

اجازه هست صدایت کنم ترا عشقم

به پشتوانه تو آتشی به غم بزنم

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ جمعه 29 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:36 ] [ هستی ] [ ]
منتظر مگذار من را

بوسه هایم را به روی گونه هایت چال کن 

مثل یک تمبرم مرا هم با لبت ابطال کن 

 

 منتظر مگذار من را ماه آبان هم گذشت 

من به تو دل بسته ام جان مرا اشغال کن

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:0 ] [ هستی ] [ ]
شیرین ترین رویای من

سر شکوه هر غزل , آیینه ی دیدارتو

من از که گویم غیر تو,مضمون بی تکرار تو

 

در هر چه میبینم تویی,ای لحظه ی ناب ازل

در عین بی تکراریت  هر بار تو  هر بار تو

 

بخت است و کارعاشقی هر بار دارد قرعه ای

در دف بکوبید این زمان این بار من این بار تو

 

ای ذکر تسبیح ملک  در حلقه زنار من

کفرم تویی دینم تویی تسبیح تو زنار تو

 

ای نغمه های گونه گون از عشق دان شادی جنون

هم دف تویی هم نای تو هم چنگ تویی هم تار تو

 

ای لحظه ی ناب ازل, آیینه ی دیدار تو

سر شکوه هر غزل , مضمون بی تکرار تو

 

شیرین ترین رویای من لیلا ترین خواب منی

ای با خیال دیدنت, من خفته و بیدار تو..

 

 

[ پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:, ] [ 16:18 ] [ هستی ] [ ]
جز تو..

چیزی نیست

که مرا سر شوق بیاورد

جز تو!

که تو هم نیستی ...

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:, ] [ 12:7 ] [ هستی ] [ ]
صنما به عشق رویت زده بر سرم هوایت

به کدام در بشينم که رسد صداي پایت

به کدام قصه گویم سخن دلم برایت

 

نه دگر توان پایی که گذر کنم به سویت

نه دگر گذاردم دل که گریزم از صفایت

 

تو چو آرزو نهانی به میان خانه دل

مکنش خراب ویران که تو دانی وخدایت

 

شده ام فسون و حیران دگرم مکن پریشان

به دوجادوی نگاهت به تب و تاب ادایت

 

به چه آرزو بمانم به حریم زندگانی

که نه زندگی بود بی رخ خوب و خوش نمایت

 

به بهانه ای ربوده همه هست وبودم امشب

صنما به عشق رویت زده برسرم هوایت ... 

 

[ پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:, ] [ 11:49 ] [ هستی ] [ ]
باران برای تو می بارد

این برگ‌های زرد 

به خاطر پاییز نیست 

که از شاخه می‌افتند 

قرار است تو از این کوچه بگذری 

 

و آن‌ها 

پیشی می‌گیرند از یکدیگر 

برای فرش کردن مسیرت.. 

 

گنجشک‌ها 

از روی عادت نمی‌خوانند، 

سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند 

برای خوش‌آمد گفتن 

به تو.. 

 

باران برای تو می‌بارد 

و رنگین‌کمان 

– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش – 

سرک کشیده از پسِ کوه 

تا رسیدن تو را تماشا کند. 

 

نسیم هم مُدام

می‌رود و بازمی‌گردد

با رؤیای گذر از لباست

و دزدیدن عطر تنت!

زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها

برای تو می‌گردند

و من

به دور تو!

 

 

 

[ پنج شنبه 28 آبان 1394برچسب:, ] [ 11:39 ] [ هستی ] [ ]
به تو فکر می کنم هر لحظه..

به رسیدن فکر نمی کنم

به تو فکر می کنم

و می رسم!..

***

این که می نویسم

نامه نیست، خیال است

کاش به انتهای سطرها که می رسم

تو لااقل خیال نباشی

بیایی!

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, ] [ 20:45 ] [ هستی ] [ ]
من از تو هیچ بجز بودنت نمی خواهم

تورا به خاطر باغ تنت نمی‌خواهم

من از تو هیچ بجز بودنت نمی خواهم

 

اگرچه غرق گناهم ولی به تو سوگند

که گرد شائبه بردامنت نمی‌خواهم

 

تمامی تن من در تلاطم است اما

اسیروسوسه‌های منت نمی‌خواهم

 

سکوت اگرچه به قولی پر از نگفتن هاست

بگو! بگو که بجزگفتنت نمی خواهم

 

[ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:46 ] [ هستی ] [ ]
وقتی که باتوام...

وقتی که با توام

لحظه ها همه لبریز لبخند

آسمان همه آبی

و آفتاب همه گرم

 

وقتی که با منی

زندگی زیباست

لحظه دل انگیز است

و خورشید همه روشنی

تو همه شور می شوی

در تن رگ های من

همه شعر می شوی

در بن احساس من

همه جان می شوی

در تن بی تاب من

و همه دم صبح می شوی

در شب یلدای من

 

وقتی که با توام

همه احساس خواستنم

همه تندیس بودنم

همه لبریز ماندنم

وقتی که با توام ............

 

[ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, ] [ 16:55 ] [ هستی ] [ ]
تمام دارو ندارم تویی عزیز دلم..

به التهاب لبانم چرا امان بدهم؟

دوباره کی چه زمانی تو رانشان بدهم؟

 

 گلم بیا که تو مسئول حس و حال منی

چقدر درد دلم را به کس نشان ندهم؟

 

 تمام دار و ندارم تویی عزیز دلم

چه جور سهم خودم را به دیگران بدهم

 

 جلوی ماه نگاه تو کور خواهد شد

اگر به چشم حسودان تو را نشان بدهم

 

 تو "اعتبار بزرگ غزل سرودنم" ی!

بیا که بین غزل ها خودی نشان بدهم

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:48 ] [ هستی ] [ ]
جان بگیرم ز نگاهت...

مدتی است لبم ، روزه ی لب های تو دارد

روزه ی شهدِ لب ِ  لعل مربای تو دارد

 

چشم من ، تشنه ی آن چشمه ی نوشین تو است

دل نگو ، ذکرِلبش ، نام مقفّای تو دارد

 

قد تو سرو سِهی ، قامت تو قدّ قیام

چه کسی ، قامت و روی و قد و بالای تو دارد

 

عشق ، تعبیرِقشنگی است برایم از تو

ورنه ، کمتر سخنی بود که معنای تو دارد

 

شهدِ شیرین لبت ، نوبه ی افطارم است

شبنم روی گلت ، عطر و مسمّای تو دارد

 

جان بگیرم به نگاه تو  به وقت افطار

روزه ی عشق دلی را که تمنّای تو دارد

 

[ چهار شنبه 27 آبان 1394برچسب:, ] [ 6:42 ] [ هستی ] [ ]
دنیا به دور از روی تو انگار زندان می شود

دنیا به دور از روی تو انگار زندان می شود

بی تو بهشت و باغ هم مانندِ زندان می شود

 

قلب مرا با چشمِ خود هر روز کافر می کنی

باز از حیای شرقی ات کافر مسلمان می شود

 

جان می دهی بار دگر جان داده را با بوسه ات

مردن پس از بوسیدنت، یک کار آسان می شود

 

می خندی و از ناز تو بازار بی همتای گل

در کسری از یک ثانیه یک جای ویران می شود

 

با احتیاط بیشتر لب های خود را باز کن

بیرون که می آیی عسل یکباره ارزان می شود

 

چون در خیابان می روی، لطفا کمی آرام تر 

از آن قد و بالای تو، هر روز طوفان می شود

 

یک روز می آید که در وصفِ دل آرایی تو

این شعر بازی های من در حد دیوان می شود

 

[ سه شنبه 26 آبان 1394برچسب:, ] [ 22:25 ] [ هستی ] [ ]
می خواهم تورا..

شعرم

همهمه ی پنهان توست

گل شب بوی من!

میخواهم تو را

بیش تر از هر چیز در این دنیا..

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ سه شنبه 26 آبان 1394برچسب:, ] [ 21:10 ] [ هستی ] [ ]
به یاد او

آهای!

تویی که خیره نگاه می‌کنی

لباسم شبیه او بود یا قد و قواره‌ام ؟

شرم نکن من درد تو را می‌فهمم

من هم به یاد او

به ابرها و آدم‌ها

حتی به دیوار

خیره شده‌ام

هر چه دلت می‌خواهد نگاه کن ..

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ سه شنبه 26 آبان 1394برچسب:, ] [ 13:49 ] [ هستی ] [ ]
چشم های تو..

چشم های تو آبی نیست

وگرنه حتما

در آنها غرق می شدم

سیاه نیست

وگرنه حتما درآنها

به خواب می رفتم

سبز نیست

وگرنه حتما در آنها گم می شدم

اما

نه دوست دارم غرق شوم

نه به خواب بروم

نه گم شوم

من دوست دارم

هر صبح

قله ای تازه از چشم هایت را

فتح کنم

و هر غروب

جرعه ای از آنها بنوشم

آقای چشم   قهوه عسلی من!

 

[ سه شنبه 26 آبان 1394برچسب:, ] [ 13:45 ] [ هستی ] [ ]
عشقم به تو..

آیا این خواست توست 

که خیال رویت

پلک های سنگین مرا

در شبهای طولانی و کسالت بار

از هم باز نگاه دارد ؟

آیا خواست توست که رؤیایت 

مدام در نظرم جلوه گر شود

و مرا 

که آرامش را وداع گفته ام

به تمسخر گیرد ؟ 

آیا این روح توست 

که از فاصله ای چونان دور

به سویم روان داشته ای

تا شرمم را

و گذران لحظه های بی ثمرم را

در من نظاره گر باشد ؟

آیا این عشق توست 

که اینچنین بر من سایه افکنده ؟

نه اینچنین نیست

بلکه این عشق من است 

که دیدگانم را بیدار نگاه داشته

عشق حقیقی من است

که آرامش را از من ربوده

و از دیدگانم

نگاهبانانی همیشه بیدار برایت ساخته است

تو ، آری

در بیداری خویش 

از من بسیار دور و به دیگران بسیار نزدیکی

و چشمان من اینجا

در بیداری خویش

تو را به انتظار نشسته اند...

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, ] [ 21:35 ] [ هستی ] [ ]
چقدر دوستت دارم...

میدانم نمی دانی

چقدر دوستت دارم

و چقدر این دوست داشتن همه چیزم را

در دست گرفته است

می دانم نمی دانی

چقدر بی آنکه بدانی می توانم دوستت داشته باشم

بی آنکه نگاهت کنم

صدایت کنم

بی آنکه حتی زنده باشم

می دانم نمی دانی 

تا بحال چقدر دوست داشتنت 

مرا به کشتن داده است ...

 

[ دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:45 ] [ هستی ] [ ]
با شکوه ترین قصر..

نوازشم کن

تو واقعی‌‌ترین معشوق منی

و من بانویی که عاشق بودن در کنار تو

فرقی‌ نمی‌‌کند کجا

آغوش تو

هرجا که باز شود

باشکوه‌ترین قصر دنیاست

قصری که تنها آقایش تویی ‌...

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:14 ] [ هستی ] [ ]
مقصودم تویی!

جا نمازم را به سمتت بی وضو وا کرده ام

من خدای گمشـــده را تازه پیـــدا کرده ام

 

سوی معبد رفته ام هربار ،مقصودم تویی

من تعهّـد با تو در این خانه امضـا کرده ام

 

در دلم پیچیـــده عطرت بر تنم دستـــان تو

سفت آغوشــت گرفتم یـــادِ بودا کرده ام !

 

صد هزاران راه را بیراهــه می پیموده ام

حال امّا کفشِ ایمــان را ببین پـــا کرده ام

 

رازِآن دیوارِکج از خشـــتِ اول بر ملاست

من ، تقــــلّا بر بنــــایش تا ثریــــا کرده ام

 

مثل گـــرمای تن مـــادر پُر از آرامشـــی

یاددوران قشـــنگ با تو بودن  کرده ام

 

بیصــِـدا در قلب بــاران دیده ام مأوا بگیر

با طلوعت آســمانم را چه زیبــا کرده ام

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:43 ] [ هستی ] [ ]
آغوش تو..

کاش چشمانم را می‌بستم و 

موقعی که باز می‌کردم 

در آغوش تو بودم. 

 

چه بازی قشنگی می‌شد 

این چشم گذاشتن‌های من و

آغوش تو ..

 

[ دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:41 ] [ هستی ] [ ]
چشمان توست

آسمان آبی عرفان من چشمان توست

اختر تابنده ی کیهان من چشمان توست

 

در حضور چشم هایت عشق معنا می شود

اولین درس قرارستان من چشمان توست

 

در بیابانی که خورشیدش قیامت می کند

سایبان ظهر تابستان من چشمان توست

 

در غزل وقتی که از آیینه صحبت می شود

بی گمان انگیزه ی پنهان من چشمان توست

 

من پُر از هیچم ، پُر از کفرم ، پُر از شرکم ، ولی

نقطه های روشن ایمان من چشمان توست

 

در شبستانی که صد سودابه حیران من اند

جام راز آلوده ی چشمان من ، چشمان توست

 

باز می پرسی که دردت چیست؟ بنشین گوش کن !

درد من ، این درد بی درمان من چشمان توست

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:35 ] [ هستی ] [ ]
روزایی که دوستشون دارم

وقتی میرم تو خیالت

دوست ندارم هیچ چیز و هیچ کس

مزاحم خیالم بشه

خیالت لبخند رو  روی لبم میاره

قند تو دلم آب میشه

عاشق خیالتم

وقتی به تو فکر می کنم

نفسم به شماره میوفته

دوست ندارم از خیالت بیام بیرون

روزهای زیبای زندگیم با تو بوده

روزهایی که دوستشون دارم

دلم همیشه برای این روزا تنگه

کاش این روزا...

روزای در کنار تو بودن

هیچ وقت تمومی نداشت...

عزیزترینی برام نازنینم!

[ یک شنبه 24 آبان 1394برچسب:, ] [ 20:48 ] [ هستی ] [ ]
دور از تو چنانم

دلم گرفته

می دونم فقط به خاطر دوری از توست

به خاطر بی خبری از تو

بی تابم و بی قرار

هیچی حالمو خوب نمیکنه جز تو

فقط تو...

دوستت دارم عزیزم

 

امشب غم تو در دل دیوانه نگنجند

گنج است و چه گنجی که به ویرانه نگنجد

تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت

آن قدر بزرگ است که در خانه نگنجد

بیرون زده ام تا بدرم پرده ی شب را

کاین نعره ی دیوانه به کاشانه نگنجد

خمخانه بیارید که آن باده که باشد

در خورد خماریم به پیمانه نگنجد

میخانه ی بی سقف و ستون کو که جز آنجا

جای دگر این گریه ی مستانه نگنجد

مجنون چه هنر کرد در آن قصه ؟ مرا باش

با طرفه جنونی که به افسانه نگنجد

تا رو به فنایت زدم از حیرت خود پر

سیمرغم و سیمرغ تو در لانه نگنجد

در چشم منت باد تماشا که جز اینجا

دیدار تو در هیچ پریخانه نگنجد

دور از تو چنانم که غم غربتم امشب

حتی به غزل های غریبانه نگنجد

 

 

[ یک شنبه 24 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:0 ] [ هستی ] [ ]
خوب میدانی

خوب ميداني خراب چشم بيمار توام

من فدای آن دو لعل پر ز اسرار  توام

 

گرچه دوري از برم اما بدان اين را که من

 هرکجا باشي عزيزم يارو غمخوار توام

 

روز در آيينه اشک و شب اندر خواب خود

هر زمان در حسرت يک لحظه ديدار توام

 

من که حتي عشق را بازيچه مي پنداشتم

اينک اما عشق خوبم عاشق زار توام

 

از برای خوبیت گردم فدایت جان دل

تا ابد اي نازنينم من گرفتار توام...              

 

 

[ یک شنبه 24 آبان 1394برچسب:, ] [ 14:29 ] [ هستی ] [ ]
در زندگی بعدی

در زندگی بعدی

فرصت زیادی برای زندگی کردن دارم.

...

شعرهای بهتری می گویم.

لباسهای رنگی تری می پوشم.

سفرهای دورتری می روم.

شرابهای کهنه تری می نوشم.

لابد حظ بیشتری می برم

و لابد رنج کمتری می کشم.

 

در زندگی بعدی به دوریت فکر نخواهم کرد

فقط با تو و در کنار تو می مانم...

 

[ یک شنبه 24 آبان 1394برچسب:, ] [ 14:13 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم