من بارها و بارها مرگ را تجربه کرده ام
مگر مرگ جز این است
کشتن احساس درون خود
و آخرین بار..
درست وقت نیامدنت...
به یاد تو...ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار... |
مرگ..
من بارها و بارها مرگ را تجربه کرده ام مگر مرگ جز این است کشتن احساس درون خود و آخرین بار.. درست وقت نیامدنت... زندگیه دیگه !!!
زندگیه دیگه ... ! گاهی خسته ت میکنه. خیلی خسته ت میکنه ... !
اونقد که دوس داری خودکارتو بزاری لای صفحاتش ...
یه مدت بری سراغ خودت. هیچی نکنی. حتی نفسم نکشی !
اما مشکل اینجاست بعد که برمیگردی میبینی یه نفر خودکارو از لای کتاب زندگیت بیرون کشیده و تو هم یادت نمیاد کدوم صفحه بودی.
گم میشی ...
و هیچی توی دنیا بدتر از این نیست که ندونی کجای زندگیتی ... !
من یاد گرفته ام
من یاد گرفته ام که هیچ فرقی نمیکند چه قدر خوب و وفادار باشم، زیرا همیشه کسانی هستند که قدر آن را نمی دانند! من آموختهام کسانی را که دوستشان دارم، خیلی زود از دست میدهم و کسانی را که بود و نبودشان برایم اهمیتی ندارد، همیشه در کنارم خواهم داشت! ولی هرگز فلسفهی هیچکدامشان را درنیافتم. ساده می میرد!!!
در " نقاشی هایم " تنهاییم را پنهان می کنم... در " نوشته هایم " درد دلم را...
در " دلم " دلتنگی ام را...
در " سکوتم " حرف های نگفته ام را...
در " لبخندم " غصه هایم را...
" دل " من.........
چه خردساااااال است...!!!
ساده می نگرد..!!
ساده می خندد..!!
ساده می پوشد..!!
ساده می گرید..!!
" دل " من.........
از تبار دیوارهای کاهگلی است...!!!
ساده می افتد..!!
ساده می شکند..!!
ساده می میرد..!! چشم حسرت
چرا پنهان كنم ؟ عشق است و پيداست درين آشفته اندوه نگاهم
تو را مي خواهم اي چشم فسون بار
كه مي سوزي نهان از ديرگاهم
چه مي خواهي ازين خاموشي سرد ؟
زبان بگشا كه مي لرزد اميدم
نگاه بي قرارم بر لب توست
كه مي بخشي به شادي ها نويدم
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغي در شب تارم برافروز
به جان آمد دل از ناز نگاهت
فرو ریز اين سكوت آشناسوز
خون جگر
دل به پسماندهی این اشک ِ پر از خون بستم شاید از خون ِ جگر، چشم و دلم باز شود
آخر ِ قصهی سردی که تو را میترساند
باید از داغ ِ جگرسوز ِ من آغاز شود
تو جان منی
ما زن ها خالق فعل های برعکسیم: نیا
نمان
برو
و دوستت ندارم...!
""""::::::""":::"""""""""::::::::
تو جان منٖی و من دور از تو همی میرم
ای جان جـدا مانـده آخـر غـم تـن بشنو حس نکردی؟
ساز تــارم
از تو ،و آهنـگ توست
ایـن غـزلها
بی سبب همرنگ توست
رفتی امّـا
جان چشمـانت بـگو
حس نکردی
یک نفـر دلتنگ تـوست
![]() آهنگ فرشته شکستهBroken Angel
از آرش و هلنا
دانلود مستقیم
چه انتظار عجیبی
چه انتظار عجیبی نشسته دردل ما همیشه منتظریم و کسی نمی آید...
آرش &هلنا
Purd love
عشق خاص
عشق تو آفتاب است
همیشه چشمانت دو چشمهاند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از گُل عشق توست و
نمنم گیاه و سبزینه
عشق تو آفتاب است
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و میبینمت
آن هنگام هم که میروی نمیبینمت
سایهی تنم میشوی و ابر خیالم
پا به پایم راه میافتی و
همراهم میشوی
بار دیگر تو
دانی از زندگی چه میخواهم؟ من تو باشم
تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو
بار دیگر تو
باور کن
تو همان عشق نخستین منی باور کن روح شایسته ی تحسین منی باور کن
عشق را بر دلم انداخته ای طاقت سوز !
چاک پیراهن خونین منی باور کن
بی پروا
چـه بی پروا وسوسه
بوسیدنت و آغوش
مــــردانه ات
در مـــن
رسـوب
کـرده
است
تــو را
بی پروا
می خواهـم
آغوشی را که
شـرعی بودنش را
فقط من تـایید می کنم
بهانه...
دلت که بگیرد شعر هم تو را نمیفهمد
کاغذ هم از تو خسته میشود
شعر چه گناهی دارد
که آدم ها
شبیه حرف هایشان نیستند
آدم ها
تو را مچاله میکنند
تو شعرهایت را
اصلا میدانی
شعر و کاغذ و قلم
بهانه است
دلم تو را میخواهد
که نیستی
حالم بد است
بر وزن خستگی
فقط میخواهم
به تو فکر کنم
بی ردیف
بی قافیه
شاید
بهتر شدم
مرا ببخش
مرا ببخش اگر هنوز به تو فکر می کنم
و در هر شعری که می نویسم
از نبودنت گلایه می کنم
باور کن
این روز ها
احساس می کنم
تنهایی یک جهان در من است
و این تنهایی
چنان بر خاک تنم ریشه کرده
که هر چه شاخ و برگش را می شکنم
باز یاد تو
از گوشه ای جوانه می کند ...
دارم سخنی با تو گفتن نتوانم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم این درد نهان سوز، نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب، شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
چون پرتو ماه آیم وچون سایه دیوار
گامی به سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو، من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که در این باغ
چون غنچه پاییز،شکفتن نتوانم
ای چشم سخنگوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم چه کسی میفهمد..
مثل آن لحظه که حفظ غم ظاهر سخت است ماندن چشم به دنبال مسافر سخت است
چشمهایت ، دل من ، کار خدا یا قسمت
و در اين غائله تشخيص مقصر سخت است
ساحلی غم زده باشی چه کسی می فهمد
که فراموشی یک مرغ مهاجر سخت است
مثل یک کوچه بن بست خرابت شده ام
گاهی از من بگذر، حسرت عابر سخت است!
قرص آن صورت ماهت شده یادآور قرص
با دو تا قرص هم آرامش خاطر سخت است
در مسیری که تو رفتی همه شاعر شده اند
با تو شاعر شدن قرن معاصر سخت است
کوچه با غربت خود بعد تو یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر سخت است... میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام این چنین هرگز نبودم گوییا بی خانه ام
من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت
تو نرفتی از خیالم, ای مه در دا نه ام
ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود
گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام
دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی
غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام
بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم
من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام
میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام تا ابد می مانی
التهــــابِ سر انگشتانم
با تو آرام شـود
دڸ وحشےِ پریشاڹ شده ام
دستِ تو رام شود
تو همـــاڹ درد غریبے
کــہ خودت
بغـــض را درمانے
باز با ایـن مـن دلداده بگو
تا ابـد مے مانے…
ادامه مطلب کدام شما؟
کدام شما بعضی وقتها دیوانه نشده؟ کدام شما دور و بر یک خانه به هوای دیدن یک آدم خاص دور نزده؟
کدام شما دائم به یک کافه خاص سر نزده؟
یا با سماجت به یک عکس کهنه زل نزده؟
کدامتان برای انتخاب هر کلمه ی یک نامه جان نکنده و یک ایمیل دو خطی را چهار ساعت طول نداده،
تلفن را نگاه نکرده و دعا دعا نکرده که طرفش زنگ بزند؟
کدام تان شب را بی تاب بیدار نمانده؟
منظورم این است که محض رضای خدا،
یک عشق و عاشقی به من نشان دهید که دیوانه وار نباشد...
کاش می شد
کاش می شد حال خوب را ,
لبخند زیبا را,
بعضی دوست داشتن ها را,
خشک کرد !
لای کتاب گذاشت
ونگهشان داشت ...
بیا..
امشب در این سکوت تماشائیم بیا..
یا لحظه ای به خلوت تنهائیم بیا
یک عمر عاشقت شده ام نازنین من..
یک لحظه هم به حرمت شیدائیم بیا
گنجینه غم است دل بیقرار من..
امشب به خاطر دل دریائیم بیا..
زیبا شده تمام وجودم به عشق تو..
زیبا مرا ببین و به زیبائیم بیا...
جور دگر به سوره یوسف نگاه کن..
امشب پر از هوای زلیخائیم بیا..
از من مپرس لیلی و مجنون که بوده اند
مجنون منم تجسم لیلائیم بیا
دوست داشتنت زندگی من است
دوستم داشته باش ... قبل از همه !
بعد از هر رفتن
دوستم داشته باش
درست وقت هايي كه بهانه گير ترين مي شوم
دوستم داشته باش
بيشتر از مادرم ، بيشتر از آغوش هاي امن پدرم
من را بخواه بيشتر از شيطنت هاي خواهرم ...
دوستم داشته باش
به اندازه ي دلهره ي بوسه هاي خداحافظي
دوستم داشته باش
به اندازه ي دلتنگي هاي نيمه شب !
من با دوست داشتن تو نفس مي كشم ...
دوست داشتنت
هواي من است !
خواب و خوراك من است ...
دوستم داشته باش
مثل قرص هاي سرماخوردگيت ...
هر ٨ ساعت !
مرتب
مدام
مبادا يادت برود
دوست داشتنت زندگي من است
دوستم داشتم باش
مثل روز هاي اول
به عمقش
به وسعتش
مبادا بگذاري ،
يادم برود بودنم مهم است !
مبادا فراموش كنم
موهايم بند هاي زندگي توست
تو هم مبادا يادت برود
موهايم را براي تو بلند مي كنم ؟
تو قوي تر از مني
خيلي قوي تر
مسئوليت اين مبادا ها را تو گردن بگير ...
گردن بگير تمام دوستت دارم ها را
و هر ٨ ساعت يك بار به خاطرم بياور
براي چه به دنيا آمده ام
براي چه نفس مي كشم
و
موهايم هر روز بلند تر مي شود !
|
|