به یاد تو...ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار... |
طاقچه دل
حس های زیادی هستند که نه میتوان آنها را به زبان آورد نه میتوان نوشتشان.
یا اگر هم به زبان بیایند یا نوشته شوند باز هم حق مطلب ادا نمیشود.
مثلا وقتهایی که دلت میخواهد کسی را بدون هیچ ناخالصی و فارغ از همه چیز، در آغوش بگیری.
در آغوش بگیری تا برای تمام روزهای دلتنگی، تنهایی و بیقراری ذخیره داشته باشی
گاهی اما
گاهی مجال هیچ چیز نمییابی!
گاهی فقط باید از دور کسی را تماشا کرد
و تمام حسرتها را توی بقچهای پیچید و گذاشت روی طاقچه دل....
توبه نمیکنم زتو
تــو گــر گنـاه مـن شــوی تـوبـه نمیکنـم ز تـــــو...
جــام لبــت بنـوشــم
و
بــاز گنــاه میکنــــــم...
فقط برای دوست داشتنت
باید بیایم ، به پای چشمهایت بیفتم !
قلبت را ببوسم ؛
تا بدانی که خدا
مرا فقط
برای دوست داشتن #تو آفریده است!
دوستت دارم
دوستت دارم میدانی مرد رویاهایم..
مرد که تو باشی..
زن بودن عالمی دارد !!
از میان تمام مذکرهای دنیا...
فقط کافیست پای تو در میان باشد...
نمیدانی برای تو زن بودن چه کیفی دارد!!
آرزو
دل همین است دیگر .... می نشیند برای خودش رویا می بافد ..
ارزوهای بی جایی میکند
مثل ارزوی بوییدن عطر مردانه ات
مثل ارزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در اغوشت
مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !!
مثل ؟؟؟؟؟؟؟؟
میدانی !!!!!!!!!!!باز هم اسمان و ریسمان بافته ام !
تمام ماجرا همین است ...
من جز تو هیچ ارزویی ندارم
به جز تو هیچ کس آرامشم نخواهد داد
به شوق آنکه بيايي ببينمت يکبار چقدربي تونشستم کناراين ديوار، شبيه سقف ترک خورده زيربارش اشک، هزارمرتبه درخويش گشته ام آوار، به آيه آيه چشمان توسوگند، که ازنگاه توهرگزنميشوم بيزار، به جزتوهيچکس آرامشم نخواهدداد، بيادوباره قدم روي چشم من بگذار... دیوانه ام...
درمان درد عاشقان، صبرست و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود،
نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو،
با ناتوانان صبرکن
تو بار جانان میبری،
من بار هجران میبرم
عشق
عشـــق
لرزش انگشتان است
و لب های فروبسته ی غرق سوال !
تو را در خلال اندوهم
دوست می دارم
ای رخساره ی دست نیافتنی !
همچون خداوند ...
ادامه مطلب می خواهمت
نمیدانی داشــتنت، میانِ تمامِ این نداشتن ها،
میانِ تمامِ این نخواستن ها،
میانِ تمامِ این نرسیدن ها،
میانِ تمام این تلخی آخر قصه های امروزی،
چقدر میچســـــبد...
|
|