به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

تو را من دوست می دارم

مرا یک بوسه مهمان کن 

کسی فهمید، کتمان کن 

 

من از این عاشقی مستم 

بیاور لب، دو چندان کن 

 

شبم بی تو غم انگیز است 

بیا شب را تو خندان کن 

 

چو ماهی در شب تارم 

بتاب و دل چراغان کن 

 

چرا از من گریزانی؟ 

بیا! کم دیده گریان کن 

 

" تو را من دوست می دارم "

بیا این را تو اذعان کن 

 

بیا و با تب عشقت 

مرا درگیر هذیان کن 

 

شدم کافر به چشمانت 

مرا با دین و ایمان کن

[ دو شنبه 5 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:0 ] [ هستی ] [ ]
می شود؟

میشود روزی عزیزت من شوم؟

قاب عکس روی میزت من شوم؟

 

یا نگاهی من به آغوشت کنم؟

دستهایم حلقه بر دوشت کنم؟

 

وقت غم با خنده آرامت کنم؟

روی قلب عاشقم خامت کنم؟

 

مست احساس لطیفت من شوم؟

محو چشمان عفیفت من شوم؟

 

یاس خوشرنگ لبت بوسیدنی

تا سحر خوانم ز شوقت مثنوی

 

یار خوبم ، آسمان تقدیم تو

قلب پاک عاشقان، تقدیم تو

 

بی من از فردا تو رویایی نخواه

عشق را در عمق قلبم کن نگاه

 

دفتر شعرم دگر تقویم نیست

برگ آن بر بارشی تسلیم نیست

 

تا تو را دارم به سر فصل دلم

قهرمان قصه هات هستم گلم

[ دو شنبه 5 بهمن 1394برچسب:, ] [ 13:57 ] [ هستی ] [ ]
دوست داشتن...

دوست داشتن

گاهی وقت ها تحمل است

اینکه بتوانی با زخم های زندگی

هنوز سرپا ایستاده باشی.

 

 

دوست داشتن

گاهی وقت ها، زندگی ست

همانند سینه ای بدون نفس،

از مرگِ

قلب بدون عشق

آگاه باشی.

 

 

دوست داشتن

گاهی وقت ها

سنگین است

به سان

سنگینی لیاقت دوست داشته شدن

 

و بعضی وقت ها

دوست داشتن

حیاتی دیگر است

 

زنده نگه داشتن

کسی درون ات

حتی

با وجود این فاصله های دور.

 

[ یک شنبه 4 بهمن 1394برچسب:, ] [ 13:50 ] [ هستی ] [ ]
پر از هوای گفتن

اکنون دل من پر از هوای گفتن است

پر از دلتنگی هایی است که تو از آن بی خبری!!

 

اما وقتی تو بی تابی های قلم مرا می خوانی

من در تو حضور می یابم

با نفس های تو همنفس می شوم

و تو حس می کنی آنچه در دلت موج می زند

حرفهایی است که برای گفتن داری

و من زبان تو برای گفتن می شوم

و تو خود را در ترانه های من می یابی

و همترانه من می شوی

و شوق حضور تو در من

چون آهنگی، قلم مرا برای نوشتن

حنجره ی مرا برای خواندن سوق می دهد

 

و من با تو می خوانم ای همنفس تنهایی هایم

من نیز چون تو از دنیای هزار رنگ خسته ام

اما به زندگی با وجود تو، عشق می ورزم

 

و می دانی دلمان از ابرهایی گرفته که

آبی آسمانمان را از ما ربوده،

تا دوست داشتن از یادمان برود،

دلمان کوچک، آغوشمان سرد و یادمان سنگین شود.

 

این دردی است که با آن طاقتمان طاق

و بغضمان ترک بر می دارد

پر از دلتنگی هایی می شویم که باید

بگوییم و بگوییم و بگوییم...

تا آرام شویم به رنگ آبی آسمانی که

از بارانی تند گذشته باشد.

 

[ شنبه 3 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:51 ] [ هستی ] [ ]
هیچ یادم می کنی؟

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ؟

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺭﺅﯾﺎﯼ ﻣﻦ ؟

 

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﻣﺎﯾﮥ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻏﺰﻝ

ﻧﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺗﮏ ﺑﯿﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ

 

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺗﻮ ، ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ

ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﻣﻦ

 

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﺷﻌﺮ ﺷﻮﺭ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻋﺸﻖ

ﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺷﺪﻩ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﻦ

 

ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﻢ

ﺍﯼ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﮔﺸﺘﻪ ﺩﺍﺭﻭﯼ دل شیدای من

 

هیچ یادم میکنی ای آشنای گم شده

توکه هستی تاابدیادمن ای دنیای من 

 

[ شنبه 3 بهمن 1394برچسب:, ] [ 14:35 ] [ هستی ] [ ]
دلم که برایت تنگ می شود

دلم تا برایت تنگ می شود

نه شعر می خوانم

نه ترانه گوش می دهم

نه حرفهایمان را تکرار می کنم

 

دلم تا برایت تنگ می شود

می نشینم

اسمت را

می نویسم

می نویسم

می نویسم

بعد می گویم

این همه او

پس دلتنگی چرا ؟

 

دلم تا برایت تنگ می شود

میمِ مالکیت به آخر اسمت اضافه می کنم

و باز  عاشقت می شوم..

[ جمعه 2 بهمن 1394برچسب:, ] [ 12:49 ] [ هستی ] [ ]
شریک غم هایت..

ازپروردگارمي خواهم

آرامش را

همچون دانه هاى برف،

آرام و بيصدا بر سرزمين قلبت

جاري بگرداند

وتلخي این روزها را

به شيريني پایدار

برلحظه، لحظه هاي زندگيت

مبدل بفرمايد.

[ پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:, ] [ 11:7 ] [ هستی ] [ ]
در لحظه

در لحظه 

به تو دست می سایم و جهان را در می یابم

به تو می اندیشم

و زمان را لمس می کنم

معلق و بی انتها

عریان.

 

می وزم، می بارم، می تابم

آسمانم

ستارگان و زمین

و گندم عطر آگینی که دانه می بندد

رقصان

در جان سبز خویش.

 

از تو عبور می کنم

چنان که تندری از شب

 

می درخشم

و فرو می ریزم.

 

[ پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:, ] [ 11:4 ] [ هستی ] [ ]
فریاد بزرگ

هیچ کجا، هیچ زمان،

فریاد زندگی

بی جواب نبوده است.

 

قلب خوب تو

جواب فریاد من است...

 

[ پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:, ] [ 11:2 ] [ هستی ] [ ]
بر ندارم دل ز مهرت...

برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام

ور چه آزادم ترا تا زنده‌ام من بنده‌ام

 

 مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل

نیست روی رستگاری زو مرا تا زنده‌ام

 

 از هوای هر که جز تو جان و دل بزدوده‌ام

وز وفای تو چو نار از ناردان آگنده‌ام

 

 عشق تو بر دین و دنیا دلبرا بگزیده‌ام  

خواجگی درراه تودرخاک راه افکنده ام

 

تا بدیدم درج مروارید خندان ترا

بس عقیقا کز دریغ از دیده بپراکنده‌ام

 

 تا به من بر لشگر اندوه تو بگشاد دست

از صلاح و نیکنامی دستها بفشانده‌ام

 

 دست دست من بد از اول که در عشق آمدم

کم زدم تا لاجرم در ششدره درمانده‌ام

[ پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:, ] [ 10:58 ] [ هستی ] [ ]
در خودم می دوم

من از پروانه‌ها

از زمین

از درخت

از باران

از کائنات

از ستاره‌ها

از کلمات

از نانوشته‌های بین کلمات

کمک می‌خواهم

که تو را به من ببخشند

دلهره‌ی زیبای من

من از نشانه‌ها دنبال نشانی تو می‌گردم

نفس‌زنان در خودم می‌دوم

می‌ترسم

خورشید روشنی‌اش را از من دریغ کند

و من بی تو از سرما بلرزم 

 

[ سه شنبه 29 دی 1394برچسب:, ] [ 15:53 ] [ هستی ] [ ]
اگر تو نبودی

عاشقانه ترین شعرم را

روزی در آغوش تو خواهم سرود

آنروز که طبیعت

به احترام ما سکوت خواهد کرد

و تو دوستت دارم را

به لهجه ی باران

و عشق را

به زبان بوسه

بر بند بند تنم

جاری می کنی

من فریاد زنان این راز را

به جهانیان خواهم گفت 

 

اگر  تو نبودی

تمام شعر های عاشقانه

دروغی بیش نبود .

 

[ دو شنبه 28 دی 1394برچسب:, ] [ 15:14 ] [ هستی ] [ ]
میان من و تو

میان من و تو

فاصله یک باران ست

و خیالت که مرا

از پنجره می گیرد

و می برد

قدم زنان تا عشق.

 

می رسم به تو

با تن پوشی از آغوش

و دست هایی

پر از طراوت اوّلین سلام

گل سرخی

که گلبرگ گلبرگ

در صدای عطرها

هجا می کند تو را.

 

میان من و تو

فاصله یک باران ست.

 

[ دو شنبه 28 دی 1394برچسب:, ] [ 14:56 ] [ هستی ] [ ]
و من دلتنگ دلتنگم

برای لحظه نابی

که باشم مست آغوشت...

 

همه غمهای دنیا را

کنم یکجا فراموشت

 

چو باران بر دل صحرا

بشویم قید و بندت را

 

دو دست خود

چو شاخی تاک

 

بیاویزم بر آن قد و

روم تا اوج خواهش ها...

 

ومن دلتنگ دیدارم...

ومن دلتنگ دلتنگم.

[ یک شنبه 27 دی 1394برچسب:, ] [ 14:53 ] [ هستی ] [ ]
در تک تک رگهای تنم عشق تو جاریست

ای كاش عذاب نرسیدن به نگاهت

آن وعده ی نادیده كـه دادند نباشد

 

یک بار تـــو درقصــه ی پرپیـــچ و خــم ما

آن كس كه مسافر شد و دل كند نباشد

 

آشوب،همان حس غریبی ست كه دارم

وقتـــی كه بــه لب های تو لبخند نباشد

 

درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست

در تک تک رگــــهای تـــو هر چند نباشد

 

وقتی كه قرار است كنار تو نباشم

بگذار زمـــان روی زمین بند نباشد...

 

 

[ یک شنبه 27 دی 1394برچسب:, ] [ 14:49 ] [ هستی ] [ ]
بی تو

من با قلم به تماشای تو ایستاده ام

 و می نویسم آنچــــه از تو،در دل من، 

 در حال شکل گرفتن است.

 

آنگـاه که 

 تو لبخنـد حضــــــــــور خود را 

 برای قلم من هدیه می کنی

 من برای نوشتن از تو 

 لبریز از عشق و ترانه باران می شوم

 

اما هر وقت که 

 لبخندحضــورت را از من دریغ می کنی

 گویا توان نوشتن را از من ربوده باشی

 قلم من خشک و زبانــــم خاموش می گردد

 و در هاله ای از تنهایی تلخ گرفتار می شوم

 و نمی دانم وقتی 

 دلتنگی های عمیق، مرا در خود غرق می سازند 

 

بی قلــــم، 

     بی نوشتـن 

            و بی تــــــو چه باید کنم؟؟؟

 

[ شنبه 26 دی 1394برچسب:, ] [ 17:30 ] [ هستی ] [ ]
کاش روزی شود که

کاش روزی شود که

زنگ را   بزنی...

دنیایم خلاصه  شود در چشمی ِ کوچک در

 

و تمام جهان من خلاصه  شود

در مردی که چشمم را پر می کند از عشق

مردی که ردِ کفش های سفید زمان

بر چند تار زیبای موهایش باقی مانده

دلم پر  کشد برای خانه های پیراهنش.

 

در را باز  کنم

نزدیک که شد

نگاهش را که به من  بدوزد

آخ که چقدر نگاهش را دوست می دارم

چقدر دلم خانه ای با وجودش را میخوا هد..

 

 

 

[ شنبه 26 دی 1394برچسب:, ] [ 14:12 ] [ هستی ] [ ]
تنها دلیل..

ﻭﻗﺘــــــــــــﯽ ﺁﻏـــــــــﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨـــــــــﯽ

ﺁﻧﻘــــــــــــﺪﺭ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﮔـــــــــﺮﻣﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻣﯿﺸـــــﻮﻡ

ﮐــــــــــــﻪ ﺟـــــــــــﺰ ﺁﺭﺍﻣـــــــــﺶ ﺁﻏـــﻮﺷﺖ

ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ  ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ....

.

ﺩﻟـــﺎﯾــﻞ ﺑــﻮﺩﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـــﺮﻭﺭ ﻣﯿــﮑﻨـﻢ ﻫـــﺮ ﺭﻭﺯ 

ﻫـــﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺗـــﻌـﺪﺍﺩﺷــﺎﻥ ﮐــــﻢ ﻣﯿــﺸـﻮﺩ

ﺁﺧـــﺮﯾــﻦ ﺑـــﺎﺭﯼ ﮐــﻪ ﺷـــﻤــﺮﺩﻣــﺸـﺎﻥ 

ﺗــﻨﻬــﺎ ﯾـﮏ ﺩﻟﯿــﻞ ﺑــﺮﺍﯾـﻢ ﻣـﺎﻧـﺪﻩ ﺑــﻮﺩ 

ﺁﻧــﻬــــــــــﻢ ﺩﯾــــﺪﻥ ﺗــــــﻮ ﺑـــــــﻮﺩ

و در کنار تو بودن.

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ جمعه 25 دی 1394برچسب:, ] [ 20:31 ] [ هستی ] [ ]
چیزی در تو مرا به دلدادگی می برد

چیزی در تو مرا به دلدادگی می برد

آن سان که گل ها با کمند عطرها  

پروانه ها را به دام می کشند.

 

چیزی در تو مرا به احساس عاشقانه می برد

آن سان که برکه ها ترانه ی رنگین کمان ها را 

با لحن لالایی برای ماه می خوانند

 

چیزی در تو مرا به جاهایی می برد

 که هرگز نرفته ام

به سلام اولین گل سرخ

به حضور سبز دستانت

به آغوش اولین روز عشق

که پر از ناز و نیاز و بوسه است

 

چیزی در تو دنیا را خالی می کند

تا تو تنها عشق من باشی.

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 24 دی 1394برچسب:, ] [ 23:22 ] [ هستی ] [ ]
هرگز بازت نمیدهم

در بارانی ترین شب بیخوابی، 

چتری شد رویای وصال تو، 

تا مرز تماس دو پلک لرزان با هم! 

 

تو لذت خواب یک نگهبانی، 

که جانش را به لحظه ای با تو 

به تاراج حوادث تعویض می کند. !

 

ای دست نیافتنی، 

ای باور، 

هرگز بازت نمیدهم. ...

تمام.

[ پنج شنبه 24 دی 1394برچسب:, ] [ 23:17 ] [ هستی ] [ ]
هوایت

هوایت که به سرم میزند

سرد می شوم،از تنها بودنم

پر می کشم ،برای آغوشت

جان میدهم،برای یک لحظه لمس دستهایت

آهنگ انتظار،هنوز ترانه ای ست که میشنوم

به سینه می تپد، قلبم

هزار بار به امید دوستت دارم های تو

خدا کند بیایی و آرام بگیریم من و دل.

 

[ پنج شنبه 24 دی 1394برچسب:, ] [ 14:45 ] [ هستی ] [ ]
میخوانمت

میخوانمت... 

به طعم بوسه های باران 

بر حریر آبی عشق

 

و نقش میزنم نگاهت را 

بر تندیس بیقرار دل... 

 

هر صبح...

رویای شبانه ام لطافت واژگان توست

که میبارد بر شروع فصلهای تنهایی...

 

که شاید آسمان سهم مرا بیدار باران کند 

در حوالی چشمهای آشنایت...

 

شاید کمی مرا نیز بخوانی

به لطافت باران عشق..

[ چهار شنبه 23 دی 1394برچسب:, ] [ 20:8 ] [ هستی ] [ ]
غیر آغوش تو دل را هوسی نیست عزیز

نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیز

شهر خالی ست مرا همنفسی نیست عزیز

 

حافظ از حال من سوخته آگاه تر است

زده ام فالی و فریاد رسی نیست عزیز

 

نیست حتی پر و بالی که به سویت بپرم

آسمان بی تو مرا جز قفسی نیست عزیز

 

کیمیایی و من خسته مسی ناچیزم

به سر کوی توام دسترسی نیست عزیز

 

قلب بیمار مرا عشق شما درمان است

غیر آغوش تو دل را هوسی نیست عزیز.

[ چهار شنبه 23 دی 1394برچسب:, ] [ 20:5 ] [ هستی ] [ ]
هیچ چیز جز تو

گاهی 

لحظه هایم از تو لبریز می شود

از احساسم سر می روی

و فضای خانه ام 

پر می شود از دلتنگی

 

پشت كدام پنجره بایستم

كه تو را انتظار نكشد

و زیر سقف كدام آسمان 

نفس بكشم

كه عطر تو گیجم نكند

 

دلتنگم 

و هیچ چیز جزتو

حال مرا خوب نخواهد كرد.

[ سه شنبه 22 دی 1394برچسب:, ] [ 13:35 ] [ هستی ] [ ]
بوسه هایم را نثار روی ماهت می کنم

در خیالم گَه گَهی؛شـب ها،نِگاهـت می کنم ..

دیـده را آواره در، چشــمِ ســیاهت می کنم ...

 

یک نظر،دیدن؛مرا،درپیشِ عشقت میکُشد ...

درخیالم،صدنظر،هم، فرش راهت می کنم ...

 

با تودارم مـاجـرا هـا ؛در خــیـالم،تا سحـر ...

تا سـحر، آغوشِ سـردم را،پناهـت می کنم ...

 

من خیـالاتی شدم؛ دیگر شبی برگــشته ای ...

بوسـه هایم را؛ نـثار روی ماهــت می کنم ...

 

گفته انددیگر خیالش هم گناهست؛بی خیال ...!

مـن ولـی ،درکنـج یادم،هم ،گـناهت می کنم ...

 

رخ نمایان می کنی،تا ماتِ چشمانت شوم ...؟

لحظه ای من رابِبین؛دل ماتِ شاهت می کنم ...

 

[ سه شنبه 22 دی 1394برچسب:, ] [ 13:30 ] [ هستی ] [ ]
تقدیر ما

از سکوتم می نویسم تا بدانی خسته ام،،،

بی هوایت کنج پستوهای غم یخ بسته ام،،،

 

بی تو بی تابی دراین برزخ به جانم خمیه زد،،،

من هنوز این بغض را از دوریت نشکسته ام،،،

 

با خیالت روزها را بی صدا سر می کنم،،،

بی تو دارم بی کسی راتازه باورمیکنم،،،

 

از کلامم هرکسی شیدایی ام را خوانده است،،،

یاد چشمانت مرا از هر نگاهی رانده است،،،

 

کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود،،،

کاش در تقدیر ما دوری ودلتنگی نبود،،،

 

[ یک شنبه 21 دی 1394برچسب:, ] [ 17:13 ] [ هستی ] [ ]
....ه
ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 21 دی 1394برچسب:, ] [ 17:11 ] [ هستی ] [ ]
دلم می سوزد

درد ناگفته زیاد است دلم می سوزد

زخم ناکار مرا  است دلم  می سوزد

 

بغض سنگین نبودن هایت

حال من بس که خراب است دلم می سوزد

 

من که می خواستمت پس تو چرا؟

غم تنهایی و یاداست دلم می سوزد

 

شعله ور گشت وجودم به آتش زدنت

جای  خاکستر داغ است دلم می سوزد

 

تو مرا راندی من هم شده ام رانده دگر

خانه ام بی تو خراب است  دلم می سوزد

 

دل من از تو فقط عشق کمی خواست همین

زیر پایت که نهاده است دلم می سوزد

 

جان من گر تو نباشی دل من میمیرد

اشک و ماتم ، غم و آه است دلم می سوزد

  

                                             "  هستی"

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 21 دی 1394برچسب:, ] [ 14:35 ] [ هستی ] [ ]
بی تو می لرزم

دوری ات، پشت مرا مثل کمان ، خم می کند

این جدایی ها ، چه ها با نسل آدم می کند

 

خوب فهمیدم که عشقت ، کیمیای زندگی ست

برگ زرینی که خوشبختی فراهم می کند

 

ارتعاش تارهای دل ، خبر می آورد

از تمنایی که او را غرق ماتم می کند

 

خنده بین اشک ها و گریه بین خنده را

عشق ، با کار دل دیوانه ، توام می کند

 

سست تر هر لحظه می گردم ، نمی دانم چرا

در عوض ، جا پای خود را عشق ،محکم می کند

 

بی تو می لرزم به هر باد و نسیمی ، عشق من

آخر این پس لرزه ها ، ارگ مرا بم می کند

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, ] [ 17:7 ] [ هستی ] [ ]
مست با خاطر تو...

در تمنای غزل ، در پی تفسیر تو ام

مست با خاطرتو ، بسته به زنجیر ِ تو ام

 

در شب عشق ، که عشاق به هم آمیزند

من کنارغم ِ تو ، خیره به تصویر ِ تو ام

 

چاره ام چیست که هم دردِ منی ،هم درمان؟

ماهِ من لب بگشا، گوش به تدبیر ِ تو ام

 

خم گیسوی تو منزلگه ِ صدها غزل است

گر شده زر دل من ، حاصل اکسیرتو ام

 

دائم الخمر شدم از می ِ نابت هیهات

من خودم جرم تو ام ، من همه تقصیرتو ام...

 

[ شنبه 19 دی 1394برچسب:, ] [ 18:41 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

صفحه قبل 1 ... 27 28 29 30 31 ... 47 صفحه بعد

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم