به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

چقدر..

چقدر خواب ببينم كه مال من شده اي

و شاه بيت غزل هاي لال من شده اي

 

چقدر خواب ببينم كه بعد آن همه بغض

جواب حسرت اين چند سال من شده اي

 

چقدر حافظ يلدا نشين ورق بخورد؟

تو ناسروده ترين بيت فال من شده اي

 

چقدر لكنت شب گريه را مجاب كنم

خدا نكرده مگر بي خيال من شده اي

 

هنوز نذر شب جمعه هاي من اينست

كه اتفاق بيفتد حلال من شده اي

 

كه اتفاق بيفتد كنارتان هستم

براي وسعت پرواز بال من شده اي

 

ميان بغض و تبسم ميان وحشت و عشق

تو شاعرانه ترين احتمال من شده اي

 

مرا به دوزخ بيداريم نيازي نيست

عجيب خواب قشنگي ست مال من شده اي

 

 

 

 

[ چهار شنبه 11 آذر 1394برچسب:, ] [ 18:5 ] [ هستی ] [ ]
دستان تو

چه نسبت عجیبی دارند

دستان تو با درد

که از لحظه گرفتنشان

سرم درد می ­کند

برای تو...!

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 11 آذر 1394برچسب:, ] [ 17:47 ] [ هستی ] [ ]
لبم به "جان"نرسید

درین محاکمه تفهیم اتهامم کن

سپس به بوسه ی کارآمدی تمامم کن

 

اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم،

تو با سیاست ابروی خویش رامم کن

 

به اشتیاق تو غلغله ای ست در دل من

بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن

 

شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را

به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن

 

شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...

اگر که باب دلت نیستم حرامم کن

 

لبم به "جان "نرسید و رسید جان به لبم

تو مرحمت کن و با بوسه ای تمامم کن

[ سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:, ] [ 17:48 ] [ هستی ] [ ]
یادهای تو..

می سوزم و عطر یادهای تو را می دهم

عطربال پرنده ای تازه سال

که به اشتیاق قوس قزح پر گرفت

و به خانۀ خود برنگشت.

 

یادهای تو دریاست

و من نهنگ گمشده ای

که در پی قویی

در جویی غرق شد!

 

یادهای تو بارانی سرکش است

که به اشتیاق دهانم مست می کند

و سر

به شیشۀ آسمان می کوبد،

 

صبحی ژاله بار است

که می بارد بر من

بیدارم می کند

چشم گشوده به من

صبح به خیر می گوید.

 

[ سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:, ] [ 17:44 ] [ هستی ] [ ]
عاشقانه

پرنده ای در سینه ی منست

که تمام ترانه هایش را

بر شاخه شاخه ی درخت تو

عاشقانه

زمزمه می کند ...!

[ سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:, ] [ 17:42 ] [ هستی ] [ ]
مرا ببخش عزیزم که عاشقت شده ام

مرا ببخش عزیزم که عاشقت شده ام

مخل ثانیه ها و دقایقت شده ام

 

لیاقتیست تو را داشتن _ فرشته من _

دلم خوش است که شاید لایقت شده ام

 

برای رد شدن از رود تلخ خاطره ها

سوار شو ؛ بگذر تا که قایقت شده ام

 

و باز قایق دل را به سوی عشق بران

کنون که همدم باد موافقت شده ام

 

تو یادگار بهاری ؛ درون بوم دلم

تو دشت عاطفه ای و شقایقت شده ام

 

آهای عشق حقیقی، آهای زندگی ام

ببین که آینه ای از علایقت شده ام

 

برای اینکه مرا حس کنی بصورت اشک

میان چشم تو ؛ همراه هق هقت شده ام

 

به دل نگیر چو  گاه ناله کنم ز دلتنگی

مرا ببخش عزیزم که عاشقت شده ام

 

 

[ دو شنبه 9 آذر 1394برچسب:, ] [ 18:20 ] [ هستی ] [ ]
چقدر می ترسم

چقدر می ترسم

تو را نبوسیده

از دنیا بروم

اصلا کجا می توانم بروم؟

وقتی می دانم تمبرها

تا لبان پاکت را نبوسند

به هیچ کجا نمی رسند!

 

[ دو شنبه 9 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:58 ] [ هستی ] [ ]
بی واژه..

سنگی بگذار

بر کلمات من

چراغی روشن کن

دانستم

بی واژه تو را دوست دارم.

 

[ دو شنبه 9 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:57 ] [ هستی ] [ ]
می خواهم ببوسمت

می خواهم ببوسمت

اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند

می خواهم دستت را بگیرم

اگر که این دست این قلم

دستی بگذارند

اینان به نوشتن از تو چنان معتادند

که مجسمه ها به سنگ.

 

[ دو شنبه 9 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:52 ] [ هستی ] [ ]
نابینای توام

نابینای توام

نزدیک تر بیا

فقط به خط بریل می توانم که تو را بخوانم،

نزدیک تر بیا

که معنی زندگی را بدانم.

[ دو شنبه 9 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:49 ] [ هستی ] [ ]
آشیانه ای بی جان!

آشیانه ای بی جانم!

بهار را

هر بار

بعد از به آغوش کشیدنت می فهمم

پرستوی من.

[ یک شنبه 8 آذر 1394برچسب:, ] [ 17:59 ] [ هستی ] [ ]
دوست داشتن تو

من

عادت کرده ام

هر صبح

قبل از باز شدن چشم هایم

دوستت داشته باشم.

 

دوست داشتن تو 

صبح است

صبح خیلی زود

و هر روز صبح زود

بیدار می شوم

تا دوست داشتنت را

زودتر از روزهای قبل

شروع کنم.

[ شنبه 7 آذر 1394برچسب:, ] [ 18:29 ] [ هستی ] [ ]
تو در اعماق دلم مثل خدا جا داری

خواهشـی بـر لـب من هست ولـی تکـراری 

می شود  مهر دلم  را به  دلت  بسپاری؟ 

 

دل من مـال تو شد پـس دل خود را  بده من

بگذر از کشـتـن و ســرسختـی وخـود آزاری

 

ثبــت کن محــض سند مصـــرع بعــدی مـــرا

" تــو در اعمـاق دلـــم مثـــل خدا جــا داری "

 

لهجه ی جاهلی وصف تو را هم عشق است 

واقعــاً دســـت مـــریـــزاد عجــب ســـالاری !

 

حکــم سختیـست ، بیا بگـــذر و آقـــایـی کن 

تو که در قصـــر دلـم حـاکم وســـردمـــــداری

 

شهـــرونـدانه تقــاضــــای خــودم را گفــــتم

بررسی کـن بـه کـَـرَم چـون که تو فرمانداری

 

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ شنبه 7 آذر 1394برچسب:, ] [ 18:1 ] [ هستی ] [ ]
می شود؟

تو بخواه

تا من برایت بمیرم

به طمع یک بوسه

با طعم شکلات

یا هر طعمی تو بخواهی.

هرچقدر هم که عاشقت باشم

نمی توانم عاشقی ام را

به تو ترجیح دهم

هر چقدر که عاشقی بلد باشم

خرج تو می کنم

آقای من!

به جاش

تو برای من لبخند بزن

و کنارم بمان.

می شود؟

[ جمعه 6 آذر 1394برچسب:, ] [ 14:7 ] [ هستی ] [ ]
وقتی تو میرسی

مانند یک بهار…. مانند یک عبور….

از راه که میرسی مرا تازه میکنی 

 

همراه تو هزار عشق از راه میرسد

همراه تو بهار…

بر دشت خشک سینه من سبز میشود.

وقتی تو میرسی

در کوچه های خلوت و تاریک قلب من

مهتاب میدمد…

 

وقتی تو میرسی…

ای آرزوی گم شده بغض های من…

من نیز با تو به عشق میرسم…

 

[ جمعه 6 آذر 1394برچسب:, ] [ 14:4 ] [ هستی ] [ ]
وقتی تو می رسی...

آهسته تر بیا

غوغا نکن که دلم

با شور دردناک نفس های گرم تو

بی تاب می شود .

 

آهسته تر بیا،دلواپسم نکن،

برای خاطره بازی

فرصت ، همیشه هست .

 

وقتی تو می رسی 

احساس می کنم

سکوت می شکند 

ثانیه ها گرم می شوند

فاصله ، از لای انتظار پنجره 

فرار می کند

آغوش می شود تمام تنم از نگاه تو

 

جایی برای کلام نیست

خاطره ، خود با تمام آنچه هست 

میان چشم های عاشق ما

حرف می زند

و آرام 

برگ می خورد وقتی تو می رسی

 

زندگی ، با تو می رسد 

لبخند ، با تو می رسد

احساس می کنم

جایی ، میان پلک های مدام اضطراب

برای ما ساخته اند

 

احساس می کنم

ما را درون هاله ای از عطر و آرزو

انداخته اند .

 

وقتی تو می رسی

عاشق تر از همیشه ی حرف ها،

حرف می زنم

شیرین تر از همیشه ی بغض ها،

بغض می کنم

 

"وقتی تو می رسی

من، به تمام آنچه دوست دارمَش

می رسم"

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 5 آذر 1394برچسب:, ] [ 14:42 ] [ هستی ] [ ]
تو در منی..

ستاره ای شده ام غرق آسمان دلت

که راه عشق کشاندم به کهکشان دلت

 

پریده ام همه ی انتظار عالم را

به سمت روشن آرام آشیان دلت

 

مرا به سفره ای از شعر و شور مهمان کن

هزار قصه بگو با من از زبان دلت

 

تمام خستگی ام را به دست جاده بده

مرا همیشه نگه دار در امان دلت

 

مرا که ماهی تُنگ بلور عشق تو ام

سپرده هستی خود را به بیکران دلت

 

تو در منی و من از تو که صبح روز ازل

خدا به پیکر خاکم دمیده جان دلت

 

رهاتر از تو من و بی نشان تر از من، تو

دو قطب حادثه سازیم در جهان دلت

 

مسافر همه ی عصرهای تاریخیم

رسیده ایم به یک نقطه … در زمان دلت

 

 

 

 

 

[ پنج شنبه 5 آذر 1394برچسب:, ] [ 14:39 ] [ هستی ] [ ]
مرز جنون

کلماتم را 

در جوی سحر می‌شویم 

لحظه‌هایم را 

در روشنی باران‌ها 

تا برای تو شعری بسرایم، روشن 

تا که بی‌دغدغه، بی‌ابهام 

سخنانم را در حضور باد 

این سالک دشت و هامون 

با تو بی‌پرده بگویم 

که تو را 

دوست می‌دارم تا مرز جنون.

 

خیلی دلتنگتم جان دل.

 

 

[ چهار شنبه 4 آذر 1394برچسب:, ] [ 19:40 ] [ هستی ] [ ]
گیرایی نگاه تو در حد الکل است

در استکان من غزلی تازه دم بریز

مُشتی زغال بر سرِقلیان غم بریز

 

هِی پُک بزن به سردی لبهای خسته ام

از آتش دلت سرِخاکسترم بریز

 

گیرایی نگاه تو در حدّ الکل است

در پیک چشم های تَرَم عشوه کم بریز

 

 وقتی غرورم غزل توی دستِ توست

با این سلاح نظم جهان را به هم بریز

 

آقا!تبر به دست بگیر انقلاب کن

هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز

 

لطفا اگر کلافه شدی از حضور من

بر استوای شرجی لبانت سم بریز...!

 

[ چهار شنبه 4 آذر 1394برچسب:, ] [ 14:0 ] [ هستی ] [ ]
فکر عاشقی

رنگی به رنگ چشانت نمی رسد

شب می دود، به مرزنگاهت نمیرسد

 

من اشتباه کردم اگر ماه گفتمت

خورشید هم به صورت ماهت نمی رسد

 

 هردفعه کودک غزلم می پرد هوا

دستش به میوه های نگاهت نمی رسد

 

هر وقت می زند به سرم فکر عاشقی

جایی به جز کنار و پناهت نمی رسد

 

یا تو نخوانده ای که بیایی به دیدنم

یا نامه های چشم به راهت نمی رسد

 

[ چهار شنبه 4 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:55 ] [ هستی ] [ ]
ای کاش در هوای تو زندگی کنم

بگذار با صفای تو من زندگی کنم

در گوشه ی صدای تو من زندگی کنم

 

پیش از تو بی بهانگی ام مثل مرگ بود

بگذار تا برای تو من زندگی کنم

 

من هر چه دیده ام،همه نیرنگ و رنگ و ننگ 

بگذار با وفای تو من زندگی کنم

 

پیش از تو،شوق زندگی از دست رفته بود

بگذار پا به پای تو من زندگی کنم

 

دنیایی از طراوتی و دریایی از صفا

ای کاش در هوای تو من زندگی کنم

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ سه شنبه 3 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:58 ] [ هستی ] [ ]
من از خدایی که تو را آفرید ممنونم

من از خدا کــــه تـــو را آفرید ،  ممنونم

از آن که روح به جسمت دمید، ممنونم

 

از آن که مثل بتی بی نظیر تراشت داد

از آن که قامت و قدت را کشید ممنونم

 

تو راه میروی اندام شهر می لرزد

من از تمــام درختان بیـــد ممنونم

 

در این خزان، در این روزهای تنهایـی

از اینکه عشق به دادم رسید، ممنونم

 

من از کسی که عزیز مرا به دل انداخت

و آن کـــه گوهر عشق را چشاند،  ممنونــــم

 

من از نگاه پریشان آن زلیخـــایی

که خواب پیرهنم را درید، ممنونم

 

چقدر خوب و قشنگی! چقدر زیبایی!

من از خدا کـــه تـــو را آفرید ممنونم

[ سه شنبه 3 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:45 ] [ هستی ] [ ]
خواهش دستان من امشب زلیخایی تر است

ای که شب در مردمک های تو یلدایی تر است

خنده هایت راز و لبهایت معمـــــــایی تر است

 

با نگاهت شمس تبـــــریزی ترین داغ دلــــــــم

چشمهایم بلــــخ و لبهایم بخارایــــی تر است

 

 در تـــــب آغوش تو  بالا و پاییــــــن مـــــی پــرم

رقص ماهی بر تن ساحل تماشــــایی تر است

 

 باز هم پیراهنـــت را حسن یوســـف می زنی؟

خواهش دستان من امشب زلیخایــی تر است

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 2 آذر 1394برچسب:, ] [ 23:21 ] [ هستی ] [ ]
دلدار من بوئیدنت را دوست دارم

 من عطر ِآرام ِتنت را دوست دارم

محبوب ِمن ، پیراهنت را دوست دارم

 

با من سخن گفتی به آرامی و گفتم

آوای نجوا کردنت را دوست دارم

 

بگذار تا دستم به دستان تو باشد

گرمی دستان و تنت را دوست دارم

 

لبخند تو عطری شبیه یاس دارد

فهمیده ام خندیدنت را دوست دارم

 

عکس تو می افتد درون آب ، چون ماه

ای ماه ِ کامل ، دیدنت را دوست دارم

 

با یک گل ِلبخند تو ُ دنیا بهار است

دلدار من ، بوییدنت را دوست دارم

 

 

 

[ دو شنبه 2 آذر 1394برچسب:, ] [ 15:11 ] [ هستی ] [ ]
تمام بود و نبودم فدای تو

تنها ترین ستاره ی بختم برای تو

آقا تمام بود و نبودم فــــدای تو

 

می خواهم آنچه هست هرآنچه که دارم آه

از ماه و از ستاره بریزم به پــای تـــــــو

 

عا شق شدم که شاعر چشمت شوم عزیز

دست خودم که نیست دلــم مبتلای تـــــو

 

 سرشار شد تمام تنم آن شب سپید

از آفتاب پر هوس بوسه های تو

 

 هی شعله می کشد به تن خسته ام خزان

وقتی جداست دست من از دست های تو

 

شاید که تو ، بیایی و در آبی تنت

شاید پرنده ای بشوم در هوای تو....

 

آقا بدان از تو نوشتن سعادتیست

ای مطلع هر آنچه غزل ماجرای تو

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ دو شنبه 2 آذر 1394برچسب:, ] [ 14:46 ] [ هستی ] [ ]
بیمار نگاهت شده ام

بر سابقه ی شاعری من سببی تو

با لیلی و شیرین به خدا هم نسبی تو

 

شیرینی لب ها و سیاهی دو چشمت

شد شاهد این مسئله ، به به! رطبی تو

 

قدت بلند است و رخت ماه نشان است

نقاشی بی نقص ز مهتاب و شبی تو

 

ممنوعه و سرخ است، وَ حوا شده ام باز

تقصیر دلم چیست که گیلاس لبی تو

 

بیمار نگاهت شده ام روی مگردان

انگار در این شهر تو صاحب مطبی ، تو

[ یک شنبه 1 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:56 ] [ هستی ] [ ]
زیبا تر از نگاه تو هرگز ندیده ام

زیباتر از نگاه تو هرگز ندیده ام

کاین گونه از تمامی مردم بریده ام

 

هی فکر میکنم که در این روزهای تلخ

نام ترا چگونه و از کی شنیده ام

 

باز از میان این همه اسم تصنعی

خطی به دور اسم قشنگت کشیده ام

 

خطی بدور اسم تو ای مهربان ترین

یعنی ترا برای خودم برگزیده ام

 

دردوره ای که هرکه به فکرغنیمتی ست

عشق ترا به قیمت جانم خریده ام

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ یک شنبه 1 آذر 1394برچسب:, ] [ 13:32 ] [ هستی ] [ ]
هوای بودن یک عمر با تو را دارم

هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم

ولی بدون تو مهتاب را نمی خواهم

 

برای آمدنت گرچه راه کوتاه است

هنوز هم که هنوز است چشم در راهم

 

سلام .. روز قشنگی ست .. دوستت دارم ...

چقدر عاشق این جمله ‫های کوتاهم‬

 

هوای بودن یک عمر با تو را دارم

منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم

 

برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط

اسیر سخت ترین زخم های جانکاهم

 

بدون تو همه ی لحظه ‫ها به این فکرند‬

که تیغ را بگذارند بر گلوگاهم

 

[ شنبه 30 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:3 ] [ هستی ] [ ]
ای بهترین بهانه برای نمردنم

دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم

تا دارمت نگاه به مردم نمی کنم

 

 در گیر و دار تلخ رسیدن به عشق

حتی به جان خویش ترحم نمی کنم

 

 این فصل پا به ماه غمی ژرف گونه بود

هرگز به این خزان تبسم نمی کنم

 

 من در بهشت عشق تو آدم شدم، ولی

خود را خراب خوردن گندم نمی کنم

 

 ای بهترین بهانه برای نمردنم

دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
[ شنبه 30 آبان 1394برچسب:, ] [ 14:29 ] [ هستی ] [ ]
من تشنه دیدار تو هستم..

من تشنه ی دیدار تو هستم ...تو چه هستی؟

من عاشق چشمان تو هستم...  تو چه هستی؟

 

ای همهمه ی مبهم همراه درختان

چون باد هوا دار تو هستم... تو چه هستی؟

 

عمریست من  گمشده  درخانه ی  تردید

دیوار به دیوار تو هستم... تو چه هستی؟

 

ای  میوه ی ممنوعه  به هر طعم که باشی

چون شاخه نگهدار تو هستم... تو چه هستی؟

 

در چاه حسد برده و  در مصر عزیزی

با جان خریدار تو هستم... تو چه هستی؟

 

هر جا بروم بیرق  دستان تو پیداست

یک شهر بدهکار تو هستم ...تو چه هستی؟

[ جمعه 29 آبان 1394برچسب:, ] [ 18:59 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 47 صفحه بعد

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم