به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

فقط تو را می خواهم...

تو را دوست می دارم.

نمی خواهم تو را با هیچ خاطره ای از گذشته و با خاطره قطارهای درگذر قیاس کنم.

 

تو آخرین قطاری که ره می سپارد شب و روز در رگهای دستانم،

تو آخرین قطاری،

من آخرین ایستگاه.

 

 تو را دوست دارم.

نمی خواهم تو را با آب یا باد،

 

با تقویم میلادی یا هجری،

با آمد و شد موج دریا،

با لحظه های کسوف و خسوف قیاس کنم.

 

بگذار فال بینان یا خطوط قهوه در ته فنجان هرچه می خواهند بگویند.

 

چشمان تو تنها پیشگویی است برای زندگی من

تو تنها معشوقه منی!

ومن عاشقانه دوستت دارم وفقط تو را می خواهم

نه هیچ چیز و هیچ کس دیگری!

[ جمعه 1 آبان 1394برچسب:, ] [ 15:9 ] [ هستی ] [ ]
هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود

هر زمان می بینمت قلبم پریشان می شود

چشم هایم در هوایت باز گریان می شود

 

حس عشقم ناگهان گل می کند اما چه حیف

مثل داغی در میان سینه پنهان می شود 

 

گفته بودم دوستت دارم همیشه جان دل

فکر می کردی که احساسم گریزان می شود 

 

عشق تو تنها نماد دلخوشی هایم شده 

دلخوشی هایی که رویاروی ِ پایان می شود

 

فکر می کردی که آسان است دل کندن ز تو ؟

دل گناهش چیست چون اینگونه تاوان می شود

 

مطمئن باش ای گلم من دوستت دارم هنوز

دوستت دارم که قلبم بی تو ویران می شود

 

قول دادم تا ابد این دل  بود در دام تو 

این همان عهدی است با عهد تو پیمان می شود.

 

[ پنج شنبه 30 مهر 1394برچسب:, ] [ 22:28 ] [ هستی ] [ ]
تو معشوقه ام هستی!

جای هیچ تردیدی نیست؛

تو معشوقه ام هستی!

ودرتک تک سلول هایم وارد شدی

مثل روح در بدن

مثل خون در رگها.

 

دیگر جزئی از وجودم هستی

مهم نیست کسی بداند یا نداند

مهم نیست که جایی نوشته شده باشد یا نشده باشد

مهم این است که من و تو می دانیم

مهم این است که من به تو ایمان دارم

مهم این است که نفس می کشم به امید تو

مهم این است که برایت می میرم 

و همیشه منتظر در آغوش گرفتنت

دلم همیشه به هوایت پر می کشد آقای من!

 

 

 

[ چهار شنبه 29 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:57 ] [ هستی ] [ ]
فدای تو که...

چگونه  فکر می کنی پنهانی و به چشمم نمی آیی؟

چگونه فکر می کنی به کس دیگر دل خواهم باخت؟

تو نور دو دیده ی منی

نبض درون رگهایم

نفسی بر قلب پاره شده ام

حرارتی برای تن سردم

و لبخندی برگوشه ی لبم

 

همه از طرز نگاهم می فهمند

که معشوقم تویی

از عطر تنم می فهمند که  با تو بوده ام

از تپش های قلبم می فهمند

که عاشق توام

فدای تو که تمام وجودمی عزیزم!

 

[ چهار شنبه 29 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:42 ] [ هستی ] [ ]
بهانه...

وقتی به سفر می روی

دلم بهانه تو را می گیرد

مانند کودکی که بهانه دیدن مادرش را می گیرد

 

 

تصور کن ،

اگر نباشی

غربت چه بر سر من می آورد

 و دوری تو با من چه می کند

منی که سال ها با تنهایی دل دست و پنجه نرم کرده ام

امادوری تو 

مرا از پای در می آورد.

 

[ سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:, ] [ 14:48 ] [ هستی ] [ ]
اگر تو نبودی..

اگر تو نبودی نمیدانم هر روز برای چه کسی می نوشتم

 

هر جلوه زیبا ناخوداگاه مرا به یاد تو می اندازد ولاجرم

 

 مرا با خود به اوج می برد،سرنگون می سازد،می خنداند ومی گریاند

 

ای کاش لا اقل دستم همیشه در دستانت بود

 

تا حرارت عشقم را درک کنی

 

گرچه میدانم هرگز نمی دانی چقدر دوستت دارم

 

و چقدر از دوریت غصه دارم

 

و مشکل من این روزها ،

 

 

این است که نکند زمانه تو را از من جدا کند ......

 

[ سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:48 ] [ هستی ] [ ]
دیگر نمی توانم پنهانت کنم

دیگرنمی توانم پنهانت کنم

 

از درخشش نوشته هایم می فهمند، برای تو می نویسم

 

از غم درون چشمانم که تو را جار میزنند

 

از بی قراریهای هر روزه ام که از حرکاتم هویداست

 

از شادی قدم هایم، شوق دیدن تو را در میابند

 

واز شیرینی لبانم، نشان بوسه تو را پیدا می کنند

 

چگونه می خواهی قصه عاشقانه مان را

 

از حافظه خیابان هاپاک کنی؟

 

و قانع شان کنی که خاطراتشان را منتشر نکنند؟

 

[ دو شنبه 27 مهر 1394برچسب:, ] [ 14:49 ] [ هستی ] [ ]
من مخالفم

هنگامیکه از کنارم می روی

شهر،قاره ای متروک می شود

من بیوه می شوم

آسمان تیره می شود مقابل دیدگانم

 

من مخالفم

مخالف هرچیز که تو را

از من جدا کند...

 

[ دو شنبه 27 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:37 ] [ هستی ] [ ]
لذت...

 

 هرروز به عشق تو فکر می کنم

 

و از فکر کردن به آن لذت می برم

 

ناگهان طعم عسل  لبانت را به یاد می آورم

 

و شیرینی حافظه ام را می نوشم

 

 

[ دو شنبه 27 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:33 ] [ هستی ] [ ]
از سر عادت نیست..

از سر عادت نیست که وقتی 

لحظه ای از تو بی خبر می مانم دلواپست می شوم

و بعد تا زمانی که نتوانم با تو صحبت کنم آرامش نمی گیرم

انگار چیزی از دلم کنده می شود ..

 

از سر عادت نیست که برایم همه چیزی

برایم عزیز ترینی 

نمی توانم لحظه ای به نبودنت فکر کنم

گویی تمام روح و روانم تویی!

 

از سر عادت نیست که

نبودنت در من بلوایی ایجاد می کند

آتشی خانمان سوز

ودلم به هوایت پر می کشد 

این هااز سر عادت نیست!

 

از سر عادت نیست 

که عاشقانه دوستت دارم 

تو لایق محبت بیش از اینی

وجودت مملو از خوبی هاست..

مگر می شود خوبی ها را نپرستید و عاشقش نبود؟

کجا دیده ای که در گرانبهایی باشدو کسی عاشقش نباشد؟

 

پس از سر عادت نیست

که می ترسم تو را از دست بدهم.

 

از سر عادت نیست که وقتی می آیی،

حتی موهای سرم می­ خندد؛

چشمانم می درخشند؛

نفس هایم به شماره می افتند؛

هیچ چیزی دل­ انگیزتر از بودنت نیست.

محبوبم! تو که نمی ­دانی،

وقتی هستی،

دنیا پشت سرت بی­رنگ می ­شود.

 

[ یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, ] [ 14:30 ] [ هستی ] [ ]
نمی توانم..

نمی توانم نامت را در دهانم

و تو را

         در درونم

                     پنهان کنم .

 

گل با بوی خود چه می کند؟

گندمزار با خوشه اش؟

طاووس با دمش؟

چراغ با روغنش؟

با تو سر به کجا بگذارم؟

کجا پنهانت کنم؟

وقتی تو را در حرکات دستهایم،

تپش های قلبم

        موسیقی صدایم

                    وتوازن گام هایم

                                      حس می کنم.

تو تمام وجودمی 

               تمام هستی و بود و نبودم

                            عاشقانه دوستت دارم تمام هستی من! 

[ یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:, ] [ 14:19 ] [ هستی ] [ ]
معشوقه ام باش!

معشوقه ام باش 

با من درباره نبودنت ، نگو

 

عشق من به تو شریعتیست که می نویسمش و

 اجرا یش می کنم

 

اما تو...

 

بایدگل وجودم شوی و

بر قلبم فرمانروایی کنی  

 

و بگذاری تا من عاشقت باشم

 

و کار تو فقط این باشد

که تا ابد معشوقه ام باشی.

 

[ شنبه 25 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:4 ] [ هستی ] [ ]
نگاهت...

چشمانت کارناوال آتش بازیست!

 

یک بار در هر روز

 

                    برای تماشایش می روم

 

و باقی ساعاتم را

 

       وقف خاموش کردن آتشی می کنم

 

                  که زیر پوستم شعله می کشد...

 

[ شنبه 25 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:48 ] [ هستی ] [ ]
هر بار..

هر بار که

   به دیدنم می آیی

 

شوق باغبانی با من است

 

که گلی تازه

 

                   در باغچه اش روییده باشد .

 

[ شنبه 25 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:47 ] [ هستی ] [ ]
گاهی فکر می کنم

 

گاهی فکر می کنم

 

که در میدان اصلی شهر دستت را بگیرم 

 

و عشقمان راجار بزنم

 

تا روزنامه ها، عکسهایمان را در صفحه اول چاپ کنند

 

و آن ها که نمی دانند تو معشوقه منی،

 

 باخبر شوند ........

 

 

[ جمعه 24 مهر 1394برچسب:, ] [ 18:21 ] [ هستی ] [ ]
وقتی با منی..

وقتی که با منی

 

دوست دارم از چراغ های قرمز رد شوم

 

شوقی کودکانه دارم برای میلیون ها بار بوسیدنت و

 

میلیون ها جسارت و حماقت

 

وقتی که دستت را در دست دارم

 

دوست دارم تابلوهای شیشه ای عشق را بشکنم

 

و اعلامیه های رسمی

 

که درباره مصادره عشق سخن میگوند راپاره کنم .

 

لذت بی پایان در این است

 

در آغوش کشیدنت بی محابا...

 

[ جمعه 24 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:18 ] [ هستی ] [ ]
عشق پنهانی

از تجربه عشق پنهانی  و

 

از بازی کردن نقش پنهانی عاشق خسته شده ام

 

می خواهم پرده نمایش  را بالا ببرم و

 

نمایشنامه را پاره کنم  

 

و مقابل همه مردم اعلام کنم :

 

که برغم کراهت این قرن ،

 

من عاشق این روزگارمعاصرم

 

و معشوق من تویی!

 

 

[ جمعه 24 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:15 ] [ هستی ] [ ]
یلدای من ساعات بی توست

 

امـروز در کنارم نـيـسـتـی

 

يـلـدا يـعـنـی هـمـيـن

 

يـلـدای آدم‌هـا هـمـيـشـه اول دی نـيـسـت

 

هـرکـس شـبـی بـی يـار بـنـشـيـنـد شـبـش يـلـداسـت . .

 

 

[ پنج شنبه 23 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:9 ] [ هستی ] [ ]
تنها آرزو

ترس دارم

ترس همراه با درد!

ترس دارم 

ترس از دست دادنت!

ترس اینکه نکند روزی بیاید که نتوانم تو را ببینم.

ترس دارم 

از خدا فقط این را می خواهم

 

این تنها آرزوی باقیمانده من است

یا تو را به من بدهد و همیشه کنارم باشی

یا اگر روزی نتوانستم تو را دیگر ببینم 

بمیرم!

من دیگر طاقت این همه رنج را ندارم!

[ چهار شنبه 22 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:56 ] [ هستی ] [ ]
بمان!

بمان!

دوست داشتنم

هنوز بوی باران و کاهگل می دهد

بوی مداد جویده ی شده ی کودکی ام

بوی گلبرگ های گل محمدی لای قرآن

بمان!

من تو را

قد انگشتان دو دستم

دوستت دارم!

[ چهار شنبه 22 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:53 ] [ هستی ] [ ]
جای من باشی...

جای من باشی میفهمی

 

تا به حال لبهات و نگات حواست را پرت کرده؟

 

تا به حال دلتنگ تو بوده ای تا بفهمی چه می گویم؟

 

یکبار بیا،

 

جای من بنشین

 

و به خودت نگاه کن...

 

""خیلی دلتنگتم جانم...!""

[ سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:14 ] [ هستی ] [ ]
نفس می کشمت!

نفس میکشمت

 

تا به حال کسی تو را با چشمهاش نفس کشیده؟

 

آقای من!

 

جوری که از خودت فرار کنی

 

و جایی جز آغوش من نداشته باشی.

 

[ سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:10 ] [ هستی ] [ ]
سرگردان

دلم می‌خواست

 

بین شب‌ها و روزهات،

 

بین دست‌ها و نفس‌هات،

 

بین بوس‌ها و لب‌هات

 

 چنان سرگردان شوم

 

که نفهمم دنیا کدام طرف می‌چرخد،

 

 چرا می‌چرخد.

 

 عزیزم!

 

دلم می‌خواست بین خنده‌ها و چشمات اسم تو را صدا کنم

 

 و وقتی گفتی "جانم"،

 

 جانم را از نبودنت نجات دهم با یک نگاه.

 

 

[ سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:6 ] [ هستی ] [ ]
تمام لحظات به تو فکر می کنم

 

به تو فکر می کنم

 

روی تختم دراز کشیدم و بهت فکر می کنم.

 

روزها و شبها و لحظه های قشنگی را با "تو" طی کرده ام.

 

وقتی با هم حرف می زنیم،

 

دلم نمی خواهد عقربه ها بچرخند،

 

چون گفتگو با تو فرق دارد با تمام حرفهایی که دیگران می زنند.

 

اما حیف که زمان کوتاه است.

 

وقتی از راه می رسی تا وقتی من به خانه برمی گردم،

 

چه حیف!

 

مثل یک پلک زدن تمام می شود.

 

در راه همیشه به حرفهامان فکر می کنم.

 

من چشمهای مهربان تو را می بوسم،

 

گوشهایت را میبوسم،

 

دستهایت را می بوسم،

 

همان دستهایی که گرما بخش وجودم هستند

 

و لبهایت را می بوسم.

 

دوستت دارم.

 

[ دو شنبه 20 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:24 ] [ هستی ] [ ]
عاشقی..

 

با خیالت زندگی می کنم

و با خودت عاشقی.

 

کاش دو بار زاده می شدم؛

یکی برای مردن در آغوش تو،

 

یکی برای تماشای عاشقی کردنت!

 

دلم برات بد جور تنگ شده نازنینم!

[ دو شنبه 20 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:20 ] [ هستی ] [ ]
خوب ترینی برای من!

ترکم مکن

تو خوب ترینی برای من

در دوزخم 

بهشت برینی برای من

 

این جا که سایه ها

همه همسایه ی من اند

با آفتاب صبح 

قرینی برای من

 

با روزگار تلخ و خشن

دلخوشم که تو

شیرین چو خنده ای

شکرینی برای من

 

نازم اگر نمی کشی

سنگم مزن که تو

هم سنگِ عطیه ای

گهرینی برای من

 

حس های پنج گانه ام

چشم انتظار نو

دیدار چشم نواز ترینی

برای من

 

پایان ماجرای ما

غمناک یا که شاد ؟

بی شک قمار آخرینی

برای من 

 

[ یک شنبه 20 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:14 ] [ هستی ] [ ]
عشق بازی

 

خوش به حال باد

 

گونه هایت را لمس می کند

 

و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

 

کاش مرا باد می آفریدند

 

تو را برگ درختی خلق می کردند؛

 

عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

 

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...

 

[ یک شنبه 20 مهر 1394برچسب:, ] [ 15:12 ] [ هستی ] [ ]
قشنگی زندگی!

قـشـنـگـی زنـدگـی

يـکـيـش آغوش تـوسـت

 

گـل مـن !

نـه ايـن کـه راه بـروی

بـاد را پـريـشـان کـنـی

 

نـه !

در آغـوشـم بـخـوابـی

کـه تنت را نـفـس بـکـشـم

 

آرام

در بـاغ روحـت بـچـرخـم

در بـهـشـت پـرتـقـال و نـارنـج

 

و قـشـنـگـی بـودنـت را

عاشقانه احساس کنم . . !

 

عکس دخترانه

 

 

[ یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, ] [ 14:1 ] [ هستی ] [ ]
گدای محبت..

می گویند 

محبت را گدایی نکن

در هیچ شرایطی!

مگر گفتن دوستم داشته باش

گدایی محبت است؟!!

 

اگر این گونه باشد 

من گداترین فرد روی زمینم!

من گدای محبت توام

فقط تو نازنینم!

 

عکس های زیبا و جدید

[ شنبه 18 مهر 1394برچسب:, ] [ 1:49 ] [ هستی ] [ ]
بهانه...

آغوشی می خواستم امن

که با هیچ طوفانی به هم نریزد

تکیه گاهی می خواستم مطمئن

که مرا در سهمگین ترین حوادث در پناه خود گیرد

دستی می خواستم گرم و مهربان

که درسرمای قحطی محبت وجودم را شعله ور سازد

چشمانی می خواستم منتظر

که در نبودنم انتظارم رابکشد

قلبی می خواستم مهربان

که بتواند بدیهایم را ببخشد ودوستم بدارد

همنفس و همدمی می خواستم صبور

که بدون دلواپسی تمام ناگفته های دلم را برایش بازگو کنم

 

این ها همه بهانه بود برای داشتنت

من فقط تو را می خواستم...

 

 

[ شنبه 18 مهر 1394برچسب:, ] [ 1:24 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

صفحه قبل 1 ... 36 37 38 39 40 ... 47 صفحه بعد

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم