به یاد تو...

ببین و بگذر....خاطر به هیچ کس مسپار...

بیدار و پر درد

من بیدارم

بیدار و پر درد

پر از درد بی درمان

دردی که مرهم ندارد...

تنهایم تنهای تنها

تنهایی که همدم ندارد

چشم انتظارم بی هدف

چشم انتظاری که منتظر ندارد

نفس می کشم بی دلیل

بی دلیلی که هم نفس ندارد

خسته ام خسته

خسته ای که جایی برای ماندن ندارد

کاش میان این همه سطر

به خواب روم وتمام...

 

[ شنبه 18 مهر 1394برچسب:, ] [ 1:12 ] [ هستی ] [ ]
درد دارد!

درد دارد...

وقتی ساعت ها می نشینی 

به حرف هایی فکر می کنی 

که نمی توانی بزنی 

و کسی نیست که بشنود!

درد دارد...

وقتی تنهاییت را نمی توانی 

با کسی قسمت کنی

حتی نمی توانی بیان کنی!

درد دارد...

نفس کشیدن زیر آسمانی که

فردایش برایت مبهم وتاریک است!

درد دارد...

وقتی کسی را عاشقانه دوست داری 

اما باورت ندارد!

 

[ جمعه 17 مهر 1394برچسب:, ] [ 21:57 ] [ هستی ] [ ]
از تو ممنونم..

مـن امـا از تـو مـمـنـونـم . . !

 

هـمـيـن کـه هـسـتـی و گـاهـی

 

مـرا بـه گـريـه مـی انـدازی . .

 

هـمـيـن کـه هـسـتـی و گـاهـی

 

بـه يـادم مـی آوری

 

چـقـدر دوستت دارم

 

و بدون تو میمیرم...

 

[ جمعه 17 مهر 1394برچسب:, ] [ 10:13 ] [ هستی ] [ ]
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می کند

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

 

 ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم

هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

 

 با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!

موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

 

 مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است

هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

 

 اشک می‌فهمد غم ِ افتاده‌ای مثل مرا

درد را آخر مگر جز  آه درمان می‌کند؟

 

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند

دردِ بی‌درمانشان را مرگ درمان می‌کند…

 

 

[ چهار شنبه 15 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:41 ] [ هستی ] [ ]
اگر آمدی..

اگر آمدی

به دلت بد راه نده

 

شهر همان شهر است

کوچه همان کوچه

خانه همان خانه...

 

فقط من کمی مرده‌ام!

 

[ پنج شنبه 15 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:3 ] [ هستی ] [ ]
ریشه داری در دلم...

تا که از یاد تو خالی می شوم 

نخ نما، مانند قالی می شوم...

 

ریشه داری در من و با بودنت 

مثل گلدان سفالی می شوم...

 

شاخه هایم بی تو توفان دیده اند

زخمی چشم اهالی می شوم...

 

من فقط  سرمایه ام عشق تو بود

گر نباشی دست خالی می شوم...

 

شاهزاده، گر مرا را ترکم کنی

کوچه گرد این حوالی می شوم...

 

ساحلم ... با موج یادت، دلخوشم

غرق امواج خیالی می شوم...

 

نازنینا!... نیستی، اما بدان ...

با غمت، حالی به حالی می شوم

 

[ پنج شنبه 13 مهر 1394برچسب:, ] [ 11:0 ] [ هستی ] [ ]
قدم های تو

زمین گیرت می شوم

که خورشید گرفتگی هایم را باور کنی!

 

دست خودم نیست اگر انگشت هایم

دستانت را کلافه می کند

و تمام فلسفی دیدن هایم به دلبری از تو ختم می شود.

 

سر به زیرت می شوم که سر از سرکشی هایم در نیاوری!

دست خودم نیست اگر با خودم کلنجار می روم

که هیچ لرزه ای به نگارم نرسد.

 

پرگار می شوم دور عاشقانه هایت

که خورشید بودن آنقدر به تو می آید

که تمام قارّه ها را در مغربت بخوابانی!

 

و هر صبح از شرق آغوشم طلوع کنی

آنقدر که آفتابگردان ها به اتاقم حسادت کنند

آنقدر ... که قمری ترین تقویم ها هم

فردا را بی حضور تو انکار کنند ...

 

بتاب ... حوالی دنیای کفر زده ام

که هیچ ابراهیمی

من ِ خورشید پرست را

جز به سینه هایت هدایت نمی کند

 

دنیا را برقص و بتاب ...

که قدم های تو از آه های هر عاشقی

دامن گیر تر است.

 

[ پنج شنبه 11 مهر 1394برچسب:, ] [ 19:59 ] [ هستی ] [ ]
گاهی..

گاهی وقت ها…

 

دلت  می خواهـــد…

 

یکی را صدا کنی و بگویی:

 

“سلــــام…می آیی قدم بزنیم؟!…”

 

گاهی…

 

آدم چه چیز های ســــــاده ای را ندارد…

 

 

[ پنج شنبه 11 مهر 1394برچسب:, ] [ 8:58 ] [ هستی ] [ ]
دل تنگ آدم ها

برای ماهی

 

با سه ثانیه حافظه

 

تُنگ و دریا یکی ست!

 

دست من و شما درد نکند

 

که دل ِ تنگ آدم ها را

 

با یک عمر حافظه

 

توی تُنگ می اندازیم

 

و برای ماهی ها دل می سوزانیم!

 

[ چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, ] [ 13:43 ] [ هستی ] [ ]
به تو...

آن چنان که برگ ها به نور زنده اند و

 

ماهیان به آب؛

 

زندگی من به عشق

 

عشق من به تو !

 

[ دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:59 ] [ هستی ] [ ]
من به احساس ناب محتاجم

اعتمادی به واژه اصلاً نیست

واژه گاهی دچار تردید است

واژه گاهی کلید، گاهی قفل

واژه گاهی شدید، گاهی کـُـند

...

 

واژه، می‌آید و نمی‌دانی

که ازین واژه‌ها چه می‌خواهی.

من به احساس ناب محتاجم

با نگاهت بیا تکلم کن.

 

 

[ دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:57 ] [ هستی ] [ ]
به همین سادگی...

 

گاهى براى روزهاى تلخ بى حوصلگى

یک لبخند حقیقی

بوى خوش یک پیراهن

و یا شنیدن یک 'دوستت دارم' ساده

یک جور خوبى

حال آدم را عوض مى کند

و اینطور آدم مى فهمد

لذّت دنیا

داشتن کسى ست

که دوست داشتن را بلد است

به همین سادگى ..!

 

 

 

[ دو شنبه 6 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:51 ] [ هستی ] [ ]
تو سر زمین منی..

باور نداشتم که بتوانی

شهری را بسازی و به آن

آفتاب و دریا ببخشی و تمدن.

 

دارم از یک شهر حرف می زنم!

تو سرزمین منی!

 

گرمای دستانت،

صدایت،

من آنجا متولد شده ام

و همان‌جا می میرم...

 

 

[ یک شنبه 5 مهر 1394برچسب:, ] [ 17:2 ] [ هستی ] [ ]
تو به قول غزل از ماه کمی ماه تری!

تو به قول غزل از ماه کمی ماه تری

تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری

 

 در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم

خواب دندان زدن سرخی سیبی دیدم

 

سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد

دلش از دست من و دست نچیدن دق کرد!

 

 غزل از چشم شما روی دلم می بارد

یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟

 

 هم نفس، بیشتر از فاصله ها تنهاییم

من و تو، هر دو زمین خورده یک رویاییم

 

 تن تو کوه تلنبار علایق شده است

سر این کوه پلنگی ست که عاشق شده است.

 

 

[ یک شنبه 5 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:58 ] [ هستی ] [ ]
همه چیز با تو لطیف است...

همه چیز کنار تو لطیف است

بوی باران و گل ها

هوایی که  نفس می کشم

و کلماتی که بر زبان می آوری..

صدایت

شب آرامی ست

که قلبم را در بر می گیرد

و آخرین شعله های آتش را

در من خاموش می کند…

 

 

[ یک شنبه 5 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:53 ] [ هستی ] [ ]
قلب من از تپش قلب تو جان می گیرد

تاری از موی سرت کم بشود می میرم

آه! ابروی تو درهم بشود می میرم

 

قلب من از تپش قلب تو جان می گیرد

آه! قلب تو پر از غم بشود می میرم

 

من که از عالم و آدم به نگاه تو خوشم

سهم چشمان تو ماتم بشود می میرم

 

مثل آن شعله که از بارش باران مرده ست

اشک چشم تو دمادم بشود می میرم

 

وقت بیماری و بی‌تابی من دست کسی

جای دستان تو مرهم بشود می میرم

 

جان من بسته به هر تار سر موی تو است

تاری از موی سرت کم بشود می میرم

 

[ چهار شنبه 30 شهريور 1394برچسب:, ] [ 22:22 ] [ هستی ] [ ]
امسال من دو ساله می شوم!

دو سال است که می دانم

بی قراری چیست

درد چیست

مهربانی چیست

دو سال است که می دانم

آواز چیست

راز چیست

چشم های تو شناسنامه مرا عوض کردند

امسال من دو ساله می شوم.

 

[ چهار شنبه 30 شهريور 1394برچسب:, ] [ 22:21 ] [ هستی ] [ ]
وقتی که نیستی می ترسم...

من

از وقتـــــهایی که نیستی ...

میــــترسم !

و از وقتـــــهایی که هستی ...

بیــــشتر میترسم !

 

نیستــــــی

میـــــترسم رفته باشی نیایــــــی ...

وقتـــــی که هستی میترسم بــــــروی ...

بـــــــرای همیشه بروی !!

[ چهار شنبه 29 شهريور 1394برچسب:, ] [ 14:20 ] [ هستی ] [ ]
اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست؟!

اینکه دلم برایت تنگ شده کافی نیست!

کافی نیست؟!

 

منتظری چه اتفاقی بیافتد؟!

 

اینکه دیگر در اتاقم

پشت دریچه تنهایی ام

زیربالش همیشه خیس ازگریه ام

هوای تازه ندارم کافی نیست؟!

 

اینکه از چشم های شب زده ام به جای

باران برف ببارد؟!

 

اینکه ستاره ها در آسمان

برای نیمه شبم راه باز کنند؟!

 

اینکه تمام پروانه ها و پرستوهای سرگردان

بعد دعاهایم آمین بگویند؟!

 

نه عزیز دلم

هیچ اتفاقی مهمی نمی افتد  ...

 

جز پژمردن چشم های قهوه ای من ...

جزبه خاک افتادن ساقه های احساس بچه گانه ام ...

 

 

جز ترک خوردن شیشه اعتماد عجیبم ...

منتظری بمیرم تا بیایی؟!

 

[ چهار شنبه 29 شهريور 1394برچسب:, ] [ 14:5 ] [ هستی ] [ ]
عزیزم باغ دل را با قدومت سبز ترکن

 

بیا در کوچه ی تبدار چشمم گام بگذار

غمت را چون چراغی بر فراز بام بگذار

 

قناعت کن به مشکین قطره های عشق نابم

برای صید آهوی دل من دام بگذار 

 

به موهایم نوازش های دستت را عطا کن

به روی گونه هایم بوسه ای خوش فام بگذار

 

نگاهم کن که دادم اختیارم را به دستت

برایم اختیار قلب خود را تام بگذار

 

عزیزم باغ دل را با قدومت سبز تر کن

کنار کوزه ی عشقت برایم جام بگذار

 

[ چهار شنبه 28 شهريور 1394برچسب:, ] [ 16:22 ] [ هستی ] [ ]
در آغوشم بگیر..

در آغوشم بگیر 

ﺗﻤﺎﻡ ِ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ

بکش ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ...

ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻃﺎﻗﺖ ِ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻫﻦ

ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ..!

 

من...

شیفته آن بوسه

هول هولکی ام

که دیر شده

اما از خیرش نمی گذری..!

 

[ چهار شنبه 28 شهريور 1394برچسب:, ] [ 16:20 ] [ هستی ] [ ]
من تمام خنده های جهان را گم کرده ام..

من تمام خنده های جهان را گم کرده ام،

پر شده ام از این همه تاریکی...

حالا تو هی از باران و 

کوچه های خیس شعر به من بگو

از سیب و هوس،

و من پشت می کنم به هر چه لبخند است

به هر چه آفتاب...

رو می کنم

به شب،

به تمام بغضی

که راه نفسم را بند می آورد...

من هوا کم می آورم...

عشق من، چیزی نگو؛

فقط بیا...

 

 

 

[ چهار شنبه 26 شهريور 1394برچسب:, ] [ 17:17 ] [ هستی ] [ ]
نمی خواهم بجنگم

نمی خواهم بجنگم

تو را می خواهم

تنگ در آغوش گیرم

نمی خواهم بجنگم

می خواهم بازی دیگری کنم

 

که در آن

به جای جنگیدن

همدیگر را در آغوش می فشارند

و می توان غلتان

بر قالیچه ای خندید

و می توان هم را بوسید

و بغل زد

آن جایی که انگار

همه پیروزند .

 

[ چهار شنبه 26 شهريور 1394برچسب:, ] [ 17:16 ] [ هستی ] [ ]
تشنه شنیدنم!

صدای پای تو....

 

خوش‌ترین ترانه ست!...

 

زمزمه کن ... تشنه ی شنیدنم!

 

[ شنبه 24 شهريور 1394برچسب:, ] [ 12:29 ] [ هستی ] [ ]
دست هایت...

طعم دست هایت را

لای انگشتانم جا گذاشته ای...

برای لمس حضورت

اسیر در زمانم

و تو غافل از این خسته

دور می شوی ...

می دانم

یک روز پیدایت می کنم

و هوایت را پس می دهم

اما تو و کوچه و باران

در خیال همیشه آبستن من

 

زنده خواهید ماند .

 

[ شنبه 24 شهريور 1394برچسب:, ] [ 12:25 ] [ هستی ] [ ]
گوشه های آغوشت

مثل زن های کولی

 دنبال جاده های بی مقصد می گردم  

در گوشه های آغوشت

 

هوای دریا به سرم زده

و شرجی شانه هایت

 و امواج تنت

که بومی تنم شده اند

 

تو در کنارم نیستی

و آفتاب گردان های حاشیه ی دامنم

تا جنوبی ترین رؤیا

قد کشیده اند.

 

[ شنبه 24 شهريور 1394برچسب:, ] [ 12:20 ] [ هستی ] [ ]
تو را ببینم چقدر کار دارم

تو را ببینم؛

می‌بوسم

نوازشت می‌کنم

برای تو خواب تعریف می‌کنم.

 

 

تو را ببینم،

بغل می‌کنم

تمام رویاهایم را می‌بینم

وَ به تمام آرزوهایم

می‌رسم.

 

تو را ببینم

خوب می‌شوم،شاد می‌شوم

زندگی می کنم

به تو سلام می‌دهم

می بویمت،نفس می کشم

و از ته دل می خندم...

 

تو را ببینم خیلی دوستت دارم

 

آخ! تو را ببینم،

چه‌قدر کار دارم.

 

[ شنبه 23 شهريور 1394برچسب:, ] [ 11:36 ] [ هستی ] [ ]
کاش بیایی

کاش بیایی

ببوسمت

ببینمت، کیف کنم.

 

دنیا را درون چشم تو تعریف کنم.

[ شنبه 23 شهريور 1394برچسب:, ] [ 11:23 ] [ هستی ] [ ]
خواب هایم..

خواب هایم 

بوی تن تو را می دهد

نکند آن دورترها

نیمه شب

در آغوشم می گیری ؟

 

Related image

[ شنبه 23 شهريور 1394برچسب:, ] [ 8:25 ] [ هستی ] [ ]
بی قرار توام

ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﻡ

ﺑﯽ ﻗﺮﺍر ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ

ﻭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺒﯿﻨﻤﺖ

ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ

ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ

ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ  ﺩﺭﺧﺸشت

ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﻘﻼﯼ ﺯﯾﺴﺘﻦ ...

 

[ شنبه 22 شهريور 1394برچسب:, ] [ 15:19 ] [ هستی ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

صفحه قبل 1 ... 37 38 39 40 41 ... 47 صفحه بعد

آهنگ
دانلود آهنگ جدید کد راست کلیک ممنوع


  • شوم