باید به چشم هایم نگاه کنی
این شعرها
هرچقدر هم خوب باشند
نمی توانند دلتنگی ام را
حتی احساسم را به تو
بیان کنند..
چترهای کاغذی
زیر باران
دوام نمی آورند...!
نظرات شما عزیزان:
من به فرمان دلم دلبر نوازی میکنم،،،
دلبرم شاید نداند عشق بازی می کنم،،،،،
عاشقانه می پرستم خال لبهایش ولی،،،
او نمیداند که من مهمان نوازی می کنم،،،،،
باد, گیسوانش را به این سو وبه آن سو میبرد،،
من چونان بادی کنارش یکه تازی میکنم،،،،،،
او چونان نیلوفری با نور بازی میکند ،،،،،،
من چنان یک مرغ عاشق همنوازی میکنم،،،،،
عاقبت یک شب برایش می نویسم نامه ایی
،،،راز خود را زیر مهتاب نگاهش باز سازی می کنم!!!!!
پاسخ: این غزل هایی که می گویم همه مال شماست!♢♢
شعرهایم طالب توصیف احوال شماست!♢♢
مهربانی می چکد از گوشه ی لبخندتان♢♢
از همین رو چشم من پیوسته دنبال شماست!♢♢
من شما را دوست دارم! مانده ام تنها ولی♢♢
عذر می خواهم! چه گویم...قلب من مال شماست!♢♢
سلطه دارید این چنین سرسخت بر اشعار من♢♢
بیت و مصراع و تخلص زیر چنگال شماست!♢♢
در تمام فال ها نامی ست نیکو از شما♢♢
اسم و رسمی از کدام عاشق در اقبال شماست ؟♢♢
گوش هاتان تیز گردانید بر اشعار من ؛♢♢
ای شمایی که غزل هایم در اشغال شماست !♢♢
من نمی دانم چرا هر روز عاشق ترشوم ؟!♢♢
من که تقصیری ندارم این ز اقبال شماست !