صبورم
صبورم، به نبودنت!
به نيامدنت!
به آستان يک لبخند صبح ...
عشقی، که دارد
بر بغض چشم هايم، می تابد
از بيداری جمعه ای، که تو
آغازش کرده ای
از حواس پرتی هفته ای، که
سکوتت را، بر لبانش گداخته است ...
#عرفان_یزدانی
نظرات شما عزیزان: