دوستت دارم
چو بوی تازه ی نان، به وقت افطار
دوستت دارم
چو عطر بوی خوش گل محمدی
دوستت دارم
چو یاس های سپید فصل بهار
چو شب بو های باغچه ی حیاط
چو گلبرگ سرخ میان کتاب
دوستت دارم
و هر بار بجای گفتنش؛
بو می کشم
تمام عطرهای جهان را
که از تن ات
بارها جا گذاشته ای.
نظرات شما عزیزان:
تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است
با دل من تو بگو حق خودم را چه کنم؟
دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت
می شود شاعر و دیوانه و شیدا چه کنم؟
همه را از دل من عشق تو بیرون کرده
مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟
می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما
تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟
خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس
تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم،
پاسخ:
اگر در آسمان باشی پــر از پرواز خواهم شـــد
اگر در انتــــها باشی پــــر از آغاز خــواهم شد
تو از آن کلبه ی چشمت نگاهی بر دل مـن کن
ببین از سحر چشمانت پر از اعجاز خواهم شد
تو با موج نفسهایــــت مرا غرق نـــــوازش کـن
در اعماق وجود خود پر از یـک راز خواهــم شد
مرا با لحن شیــــرینت فقط یـک دم صدایـم کن
از آن لحظه پر از ساز و پر از آواز خواهــم شـد
دستم را اگر نگرفته بودی
چگونه می آموختم
در غیبت خورشید هم می شود خندید ؟
صدایت که ببارد
یک قطره ماه هم در کاسه ی آبم بیفتد
کافی ست من نور می شوم....
عاشقانه دوستت دارم عزیزم طوری خاص که هیچ کس نتواند..