آغوشی می خواستم امن
که با هیچ طوفانی به هم نریزد
تکیه گاهی می خواستم مطمئن
که مرا در سهمگین ترین حوادث در پناه خود گیرد
دستی می خواستم گرم و مهربان
که درسرمای قحطی محبت وجودم را شعله ور سازد
چشمانی می خواستم منتظر
که در نبودنم انتظارم رابکشد
قلبی می خواستم مهربان
که بتواند بدیهایم را ببخشد ودوستم بدارد
همنفس و همدمی می خواستم صبور
که بدون دلواپسی تمام ناگفته های دلم را برایش بازگو کنم
این ها همه بهانه بود برای داشتنت
من فقط تو را می خواستم...
نظرات شما عزیزان: