فدای تو که...
چگونه فکر می کنی پنهانی و به چشمم نمی آیی؟
چگونه فکر می کنی به کس دیگر دل خواهم باخت؟
تو نور دو دیده ی منی
نبض درون رگهایم
نفسی بر قلب پاره شده ام
حرارتی برای تن سردم
و لبخندی برگوشه ی لبم
همه از طرز نگاهم می فهمند
که معشوقم تویی
از عطر تنم می فهمند که با تو بوده ام
از تپش های قلبم می فهمند
که عاشق توام
فدای تو که تمام وجودمی عزیزم!
نظرات شما عزیزان: