اگر بايد زخمي داشته باشم
كه نوازشم كني
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه كنم
زخم ها زيبايند
و زيباتر آنكه
تيغ را هم تو فرود آورده باشي
تيغت سحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظيمي از قواره نور
و تيمار داري ات
كرشمه اي ميان زخم و مرهم
عشق و زخم
از يك تبارند
اگر خويشاونديم يا نه
من سراپا زخمم
تو سراپا
همه انگشتِ نوازش باش!
نظرات شما عزیزان:
هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور
بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور
من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها
از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور
یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود
یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور
بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم
مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور
کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا
میترسم از حسادت این چشـم های شور
تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر
از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور
پاسخ:
باز از نهانه های طلب می لرزم
یک بوسه
از میان دهانت
میل مرا به سوی تو آواز کرده است
اما وقتی هر بوسه تو
تشنه ترم می کند
شاید علاج تشنگی من
تنها نوشیدن
تمامی آن چشمه است
که از دهان کوچک تو
سر باز کرده است