دوست داشتنت امشب طعم انار و خرمالو می دهد
طعم سفره یلدا وسط گرمای مرداد
که گرمای آن همه را کلافه کرده ،
که همه را به جان هم انداخته
و تو را به جان من !
دوست داشتنت طعم یخ در بهشت می دهد امشب .
حساب و کتاب ندارد با تو
نه فصلها ،
نه هوا ،
نه ماجراها .
همیشه می آیی و می روی ،
یا شاید هم نمی آیی که بخواهی بروی
و من همیشه دربدر دنبال تشبیه طعم دوست داشتنت می گردم
به چیزهایی که کلمه برایشان اختراع شده باشد قبلها ...
"دوست داشتنت طعم کاکائو می ده
که من خیلی دوست دارم
عاشقشم چون برام دلنشینه"
با طعم هیچی عوضش نمی کنم
هیچی....
نظرات شما عزیزان:
زيباي من ، امشب دلم تنگ صدای توست
امشب دلم در جستجوی حرف های توست
گم کرده ام چیزی درون خاطرم ، اما
هر چیز پیدا می کنم ، حال و هوای توست
در سینه ام بیهوده دنبال چه میگردی ؟
قلبی که اینجا بوده اکنون زیر پای توست
من مطمئنم علت بی تابی دریا
زیبایی و زلف پریشان و رهای توست
امروز فهمیدم زلال چشمه های آب
از عصمت و زیبایی بی انتهای توست
بغضی درون سینه دارم تا فرو ریزد
در انتظار شانه های بی ریای توست
قابل ندارم هدیه ای در شان چشمانت
یک جان که گر صد بار بستانی فدای توست....
پاسخ:
تنهایی ام را مي برم با خود ، تا در خيابان ها بچرخانم
از من تو را مي خواهد و از تو ، تنها برايش شعر مي خوانم
حتي نمي دانم چه وقت، تا لا اقل از دور مي ديدت
حتي نمي دانم کجا ، تا ذره اي او را بفهمانم
برگرد و برگردان به من - لطفا - شيريني مخصوص شعرم را
برگرد و برگردان ورق ها ر ا ، در ني ني چشمت برقصانم
تقويم روي ميز مي داند ، هر سيصد و شص ... تا همين برگه
هي برف مي بارد به جاي تو، هي بي تو کش دارد زمستانم
تنهايي ام را مي برم هر روز ... با خود پسش مي آورم دلتنگ
او را چه مدت ؟تا چه تاريخي ؟ بايد به دور خود بچرخانم
پا بر زمين مي کوبد و دارد ، حال مرا بد جور مي گيرد
يعني تو هم حالا همين جوري ؟! يعني تو هم تنها...؟! نمی دانم