منتظر مگذار من را
بوسه هایم را به روی گونه هایت چال کن
مثل یک تمبرم مرا هم با لبت ابطال کن
منتظر مگذار من را ماه آبان هم گذشت
من به تو دل بسته ام جان مرا اشغال کن
نظرات شما عزیزان:
e
ساعت11:13---29 آبان 1394
عاقبت لب های تو سهم لبانم می شود
صورتت ماه قشنگ آسمانم می شود
عاقبت عشق تو در جان و دلم جا می شود
بعد از آن از عشق تو ... روشن جهانم می شود
در دعاخوانی درون مسجد چشمان تو
ناله های گاه و بی گاهت اذانم می شود
گرمی آغوش تو تنها پناه امن عشق
پاتوق تنهایی فصل خزانم می شود
عاقبت در جنگ بین عقل سرد و عشق گرم
چشم گیرای تو تنها قهرمانم می شود
می رسد آخر همان روزی که بر لب های من
نام تو در هر تپش ورد زبانم می شود
سرخی لب های تو روی رخم رد می زند
سرخی ام روشنگر حال نهانم می شود
وه ... چه می چسبد من و تنهایی و آغوش تو
حس زیبای هم آغوشی ...؟؟؟ گمانم می شود ...
صورتت ماه قشنگ آسمانم می شود
عاقبت عشق تو در جان و دلم جا می شود
بعد از آن از عشق تو ... روشن جهانم می شود
در دعاخوانی درون مسجد چشمان تو
ناله های گاه و بی گاهت اذانم می شود
گرمی آغوش تو تنها پناه امن عشق
پاتوق تنهایی فصل خزانم می شود
عاقبت در جنگ بین عقل سرد و عشق گرم
چشم گیرای تو تنها قهرمانم می شود
می رسد آخر همان روزی که بر لب های من
نام تو در هر تپش ورد زبانم می شود
سرخی لب های تو روی رخم رد می زند
سرخی ام روشنگر حال نهانم می شود
وه ... چه می چسبد من و تنهایی و آغوش تو
حس زیبای هم آغوشی ...؟؟؟ گمانم می شود ...