می گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست
اما هست!
بالا تر از سیاهی رنگ نبودن توست
که ماههاست به زندگیم پاشیده شده
ای ناز پرورده ی شعرهایم
به تو که می اندیشم
نثرهایم شعر می شوند
نامت را که می برم
کلمه ها جان می گیرند
و به پرواز در می آیند
صدای نفسهای تو
موسیقی موجیست پیوسته و نرم
که تاب و قرارم را به یغما می برد
و صدای نفسهای من
طنین پیچش نیلوفری خواهش هاست
برای آویختن به سترون بازوانت . . .
نظرات شما عزیزان: