هیچ چیز جز تو
گاهی
لحظه هایم از تو لبریز می شود
از احساسم سر می روی
و فضای خانه ام
پر می شود از دلتنگی
پشت كدام پنجره بایستم
كه تو را انتظار نكشد
و زیر سقف كدام آسمان
نفس بكشم
كه عطر تو گیجم نكند
دلتنگم
و هیچ چیز جزتو
حال مرا خوب نخواهد كرد.
نظرات شما عزیزان:
e
ساعت16:38---22 دی 1394
چه می خواهی تو از جانم که جز عشقت نمی دانم
چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم
میان سجده ام هر شب فقط یک ذکر می خوانم
تویی روحم تویی جانم تویی پیدا و پنهانم
تویی سرچشمه ی امید و یأس و درد و درمانم
نمی بینی تو دردم را ، ز غم گویی به زندانم
نگر بر قلب بیمارم ، ببین این جسم بی جانم
برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
گذر کن یک دمی بر من ببین چشمان گریانم
بیا سویم چو میدانی تویی سوی دو چشمانم
چنانم کرده ای عاشق که بی عشق تو ویرانم
میان سجده ام هر شب فقط یک ذکر می خوانم
تویی روحم تویی جانم تویی پیدا و پنهانم
تویی سرچشمه ی امید و یأس و درد و درمانم
نمی بینی تو دردم را ، ز غم گویی به زندانم
نگر بر قلب بیمارم ، ببین این جسم بی جانم
برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
گذر کن یک دمی بر من ببین چشمان گریانم
بیا سویم چو میدانی تویی سوی دو چشمانم