در خودم می دوم
من از پروانهها
از زمین
از درخت
از باران
از کائنات
از ستارهها
از کلمات
از نانوشتههای بین کلمات
کمک میخواهم
که تو را به من ببخشند
دلهرهی زیبای من
من از نشانهها دنبال نشانی تو میگردم
نفسزنان در خودم میدوم
میترسم
خورشید روشنیاش را از من دریغ کند
و من بی تو از سرما بلرزم
نظرات شما عزیزان:
e
ساعت17:56---29 دی 1394
@Delnevashte
صدایت را که میشنوم ....
دلم ارام میگیرد ....
نفس در سینه تنگ میشود ....
صدایت را که میشنوم...
خاطره های روزهای شیرینم دوباره تکرار میشود ...
صدایت همچون قهوه تلخی ...
همچون برگهای پاییزی و
سوز باد زمستان میماند ....
کاش میشد...
صدا را بغل کرد ...
بوسید و ستایش کرد ....
صدایت را که میشنوم ...
پاهایم سست و..
قلبم به تپش می افتد و ...
دنیا زیبا میشود ...
صدایت را که تنها من نه
قلمم که میشنود...
مینویسد عاشقانه ترین شاعرانه ها را...
صدایت همچون کیمیاییست
که ارزشش را جز کیمیا گران عشق نفهمند
صدایت را دوست دارم...
صدا کن مرا❤️
صدایت را که میشنوم ....
دلم ارام میگیرد ....
نفس در سینه تنگ میشود ....
صدایت را که میشنوم...
خاطره های روزهای شیرینم دوباره تکرار میشود ...
صدایت همچون قهوه تلخی ...
همچون برگهای پاییزی و
سوز باد زمستان میماند ....
کاش میشد...
صدا را بغل کرد ...
بوسید و ستایش کرد ....
صدایت را که میشنوم ...
پاهایم سست و..
قلبم به تپش می افتد و ...
دنیا زیبا میشود ...
صدایت را که تنها من نه
قلمم که میشنود...
مینویسد عاشقانه ترین شاعرانه ها را...
صدایت همچون کیمیاییست
که ارزشش را جز کیمیا گران عشق نفهمند
صدایت را دوست دارم...
صدا کن مرا❤️