هوس لعل تو ایمان مرا میگیرد
گنه عشق تو دامان مرا میگیرد
جان من دست تو اما دل تو دور زما
آخر این فاصله ها جان مرا میگیرد
دل به دریا زده ام تا که ببوسم زلبت
موج چشمان تو سامان مرا میگیرد
باعث بودن من با دل من راه بیا
رفتنت علت و برهان مرا میگیرد
من خودم آرشم و ناوک مژگان شما
عاقبت قدرت عصیان مرا میگیرد
گریه تسکین،ولی بیشتر از حد که شود
آخرش نور دو چشمان مرا میگیرد
نظری گر بکنت غیر به تو، میمیرم
گوییا یوسف کنعان مرا میگیرد
نظرات شما عزیزان: