نیاز دارم به شنیدن صدای تو
اشتیاق به بودن در کنار تو
و درد سودا زده ای
از سر نبودن تو در کنارم است
شکیبایی ، شکنجه من است
نیازی مبرم دارم به تو ، ای پرنده عشق
به مهر تابناکت بر روز یخ زده ام
به دست یاری دهنده ات بر زخم هایم
که راویشان هستم
آه ، نیاز ، درد ، اشتیاق
بوسه های پر دوامت ، مایه حیات من
ناکامم نگذار تا بمیرم با بهار
وقتی که نیستی گل من
دوست دارم که باز آیی
تا آرام کنی معبد اندیشه را
که با نور ازلیش نابود می کند مرا
نظرات شما عزیزان: