وقتی بر تو عاشقم
وقتي عاشقم
حس مي کنم سلطان زمانم
و مالک زمين و هر چه در آن است
سوار بر اسبم به سوي خورشيد مي رانم
وقتي عاشقم
نور سيالي مي شوم
پنهان از نظر ها
و شعر ها در دفتر شعرم
کشتزارهاي خشخاش و گل ابريشم مي شوند
وقتي عاشقم
آب از انگشتانم فوران مي کند
و سبزه بر زبانم مي رويد
وقتي عاشقم
زماني مي شوم خارج ازهر زمان
وقتي بر تو عاشقم
درختان پابرهنه
به سويم مي دوند
نظرات شما عزیزان: