به این در و آن در می زنم
یکی از این درها
رو به آغوش تو باز شود شاید
و سرانگشتانم
تنت را
نت به نت
بنوازند باید
هیزم بر آتش ِ نابودی ام نینداز
من آب از سرم گذشته است!
در به در ات می شوم
گور به گور اما نمی شوم
برای مُردن فرصت زیاد است
باید تو را
زندگی کرد...
نظرات شما عزیزان:

تو که خود ناب ترین شعر دل انگیز منی
چه نویسم که ز شرمش قلمم خم نشود
چه سرایم که شود لایق وصفت ای گل
وصف رویت به دو صد شعر فراهم نشود
دردهایی که در این سینه تلمبار شده
جز به یک گوشه ی چشمان تو مرهم نشود
این دلی را که شده سرکش و جولان دارد
تا تو فرمان ندهی عاقل و آدم نشود
این تن خسته در آغوش تو جان می گیرد
جز به آغوش تو این تب زده محرم نشود
به وصال تو رسیدن شده اندیشه ی من
دست من گیر که آمال دلم "غم" نشود.
پاسخ:
دوستت دارم
با تو نرد عشق نمی بازم
مثل بچه ها که می گویند:
" ماهی قرمز مال تو ... ماهی آبی مال من ..."
پس همه چیز مال تو
امافقط" تو" مال "من"
من شاعری عاشقم
و تنها ثروتم
دفتر شعرم وعشق به توست !