در استکان من غزلی تازه دم بریز
مُشتی زغال بر سرِقلیان غم بریز
هِی پُک بزن به سردی لبهای خسته ام
از آتش دلت سرِخاکسترم بریز
گیرایی نگاه تو در حدّ الکل است
در پیک چشم های تَرَم عشوه کم بریز
وقتی غرورم غزل توی دستِ توست
با این سلاح نظم جهان را به هم بریز
آقا!تبر به دست بگیر انقلاب کن
هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز
لطفا اگر کلافه شدی از حضور من
بر استوای شرجی لبانت سم بریز...!
نظرات شما عزیزان:

نام تو واژه محبوب غزلهای من است
بر زلیخای دلم چنگ زنم یوسف وار
تا که تصویر تو یعقوب غزلهای من است
بار معنایی هر عاطفه در شعر تویی
این همان خاصیت خوب غزلهای من است
می رسم باتو به یک همهمه در خلوت خویش
تا به آن شهر که مطلوب غزلهای من است
تو گل سر سبد باغ تمنای منی
چهره ات چهره ی محبوب غزلهای من است
گر چه از درد دل حوصله پر شد اما
تا ابد صبر تو ایوب غزلهای من است .....