ساده نیست...
آن قدر هم ساده نیست
بیایی
عاشقانه در زندگی ام نفس بکشی
بعد بگویی که رفتنت
تقدیر است
و من لبخند بزنم
انتهای این سرنوشت
ویرانی من است
و ویرانی آن چه ترا
ناگزیر از این تقدیر می کند
عزیزم
سلام مرا
به جاده هایی که تقدیرشان دیدن تو نیست
برسان
من عاشقی هستم
که تقاص بوسه های گم شده اش را
نمی تواند از هیچ کس بگیرد
و به تنهایی ویران می شود
نظرات شما عزیزان: