دلم..
یک عالمه تنهایی می خواهد
با یک عالمه تو..
و تمام گوشه کنارهای آغوشت
همین...
نظرات شما عزیزان:

اگر دنیا شود آخر تو از چشمم نمی افتی
به جانم گر زنی آذر تو از چشمم نمی افتی
دلم را گر بسوزانی، کشی آن را به ویرانی
کنی عشق مرا پرپر، تو از چشمم نمی افتی
اگر صد چون تو از رضوان، فرستد ایزد منان
به دستان جامی از کوثر، تو از چشمم نمی افتی
کنی گر با دلم بازی، مرا در آتش اندازی
نمانی پیش من دیگر، تو از چشمم نمی افتی
دلم را گر بیازاری، ز چشمم سیل خون باری
کنی دریاچه ی احمر، تو ازچشمم نمی افتی
گرت شهری بدی گوید, زخویت عیب ها جوید
ولو بالای هر منبر، تو از چشمم نمی افتی
نفس تا می شود جاری، درون سینه جا داری
بمان تا آن دم آخر، تو از چشمم نمی افتی.
پاسخ: براي تو مينويسم كه بودنت بهار و نبودنت خزان سرد است! تويي كه حضورت سينه بي رنگ كاغذم را نقش سرخ عشق ميزند ....در كوير قلبم از تو براي تو مينويسم .اي كاش در طلوع چشمان تو زندگي ميكردم تا مثل باران هر صبح برايت شعر ميسرودم آن هنگام ،زمان را در گوشهاي جا ميگذاشتم و به شوق تو اشك ميشدم و بر صورتت ميلغزيدم. اي كاش باد بودم و همه عمر را در عبور ميگذراندم تا شايد جادهاي دور هنوز بوي خوب پيراهنت را وقتي از آن ميگذشتي در خود داشته باشد و مرهمي شود براي تاولهاي سرگردانم. بارها گفته ام و باز هم خواهم گفت: تا زمان مرگم تا آخرین لحظات نفس کشیدنم تو را دوست خواهم داشت! ای کاش می دانستی ناراحتیت، ناراحتیم؛ شادیت، شادیم ؛غمت ،غمم. می شود.زمانی که ناراحتی نفس کشیدن برایم سخت می شود. آیادلواپسی هایم را دیده ای ؟ اشک هایم را چه طور؟ ترس نبودنت در وجودم را چه؟ لرزیدن دستانم را هنگام ناراحتی و بغض ؟ کدام را دیده ای ؟!! دلم در گرو دل توست نگذار بی دل بمانم.