دهانم
پر از دوست داشتنت است
به لب گرفته ام
تا خودت را
زیر درخت زندگی ام برسانی
من
پرنده ای منتظر هستم
که سال های سال
نوت آوازش را
به نوکش گرفته است.
نظرات شما عزیزان:

بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت
بي تو اي شوق غزلآلودهيِ شبهاي من
لحظهاي حتي دلم با من همآوايي نداشت
آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم ميشوم
كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت!
اين منم پنهانترين افسانهيِ شبهاي تو
آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت
در گريز از خلوت شبهايِ بيپايان خود
بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت
پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
قايقي ميساختم آنجا كه دريايي نداشت..
پاسخ: من تشنه ام تشنه؛ تو عین آب ،می فهمی عزیزم؟ ☆
دور از تو می میرم مرا دریاب ،می فهمی عزیزم؟ ☆
بعد تو لحن کوچه، در، دیوار ،بوی طعنه دارد ☆
اسباب بازی ها و حتی تاب... می فهمی عزیزم؟ ☆
یک بار دیگر دل به دریای جنون...شب را تماما ☆
با بوسه و آغوش در مهتاب... می فهمی عزیزم؟ ☆
مردم چه می فهمند چشمانت... و می پرسند از هم ☆
دیوانه و این شعرهای ناب؟! می فهمی عزیزم؟ ☆
بعد تو لابد مرده ام ،اما نمی دانم خودم هم ☆
ای کاش خوابی بود این ها خواب! می فهمی عزیزم؟ ☆
♡♡دلم به هوایت پرپر می زنه عزیزتر از جانم♡♡